سفره ی ذکر تو بر سجاده ی نماز باز شد
گویی به خدا بوی عطر علی همه جا رنگ گرفت . . .


بـر هــر نفست اشاره دارد رمضان / بر عشق و عطش نظاره دارد رمضان
در ظلمت بیکرانه ی شبهامان / دریا دریا ستاره دارد رمضان . . .
ماه ضیافت الهی مبارک


آمد آن ماهی که نامش رمضان است
معده از آمدنش شدیدا نگران است !



ین دهان بستی دهانی باز شد / کو خورنده‌ی لقمه های راز شد
لب فـروبند از طعام و از شراب / سوی خـوان آسمانی کن شتاب . . .
ماه ضیافت الهی بر شما مبارک


معنی جمله زیر در ماه رمضان کامل معنا میشود
ساحل دلت را به خدا بسپار ، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد  . . .
ماه بخشش گناهان بر شما م

اندکی صبر ...
"زولبیا بامیه " نزدیک است !


ماه صیام، ماه خداوند ذوالعطی است / ماه وفور فیض و کرامات کبریاست
ماه صعود روح به اوج فضیلت است / ماه نزول مائده رحمت خداست . .

باز آى و دل تنـگ مرا مونس جان بـاش / وین سوخته را محـرم اســرار نهان بـاش
زان باده که در میکده عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش . . .


باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط اتوبوس و موزه
باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن می فروشد غمزه
بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب جوجه یکروزه !

سفره ی ذکر تو بر سجاده ی نماز باز شد
گویی به خدا بوی عطر علی همه جا رنگ گرفت . . .


ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون
(ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان)

قُل قُل گرم سماور در اتاق / می‌برد من را به عصر کوزه‌ها
می‌برد تا لحظه‌ی افطارها / می‌برد من را به ماه روزه‌ها . . .
آغاز ماه مبارک رمضان بر شما مبار

تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن
میگن معنی این تو جاده چیه؟
میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی

بـاز هـوای سحرم آرزوست / خلوت و مـژگان تـرم آرزوست
شکوه ی غربت نبرم این زمـان / دست تو و روی تو ام آرزوست  . . .



امام صادق علیه السلام فرمود:
خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند . . .



به طرف میگن چرا روزه نمیگیری؟
میگه :  مشکل دارم، نمیشه
مشگن مشکلت چیه ؟
میگه : گرسنه ام میشه !


رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است . . .
ماه رمضان بر شما مبارک



ای کسانیکه روزه نمیگیرید.......حداقل افطار کنید..... !
چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد !


گنجینه ی نورانی قرآن رمضان است / آرامش دلهای پریشان رمضان است
مجموعه ی گلهاست شب وروز عزیزش / یعنی به حقیقت که گلستان رمضان است . . .



+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۹۰ساعت 0:32  توسط عبدالله  | 

رسالت همه ما زياد است، مخصوصاً بزرگواراني كه عهده دار نماز جماعتند. مستحضريد كه در همه موارد؛ چه در قرآن، چه در روايات، سخن از «اقامه نماز » است، نه سخن از خواندن نماز: اقيموا الصّلاه(1)، يقيمون الصّلاه(2)، مقيمين الصّلاه(3)و مانند آن.
سرّش آن است كه اين كتاب، يعني قرآن حكيم و قرآن كريم و قرآن مجيد به بهترين اوصافي كه ممكن بود متّصف شد. ذات أقدس له درباره اين كتاب فرمود: يس و القرآن الحكيم(4). اگر اين كتاب، كتاب حكيم است، چنان كه هست؛ معارف آن بايد حكيمانه باشد. چون دين، نماز را ستون دين مي داند: الصّلاه عمود الدّين(5)؛ اگر در يك آيه اي از آيات قرآن سخن در اين بود كه شما ا قرؤا الصّلاه، نماز بخوانيد؛ اين با آن تعبير نماز ستون دين است هماهنگ نبود؛ ديگر اين كتاب، كتاب حكمت نبود؛ ديگر حكيم نبود ! اگر نماز ستون است، چنان كه هست؛ ستون را نمي خوانند، ستون را اقامه مي كنند. لذا در همه موارد سخن از اقيموا الصّلاه است، يقيمون الصّلاه است، مقيمين الصّلاه است و اين ستون در مساجد به دست شما بزرگواران، ائمه جماعات است. هر كسي نمي تواند ستون خيمه را به پا كند ! گاهي ممكن است بعضي از نخ هاي فرعي خيمه را ببندند، ولي ستون خيمه به دست يك انسان وارسته و عادل اقامه مي شود. يك انسان توانمند مي خواهد تا ستون دار باشد ! بنابراين شما بزرگواران بايد به قدري قوي باشيد كه ستون دين مردم را نگه بداريد !! اين مطلب اوّل.
علم متوسط و تقواي كامل ؛ دو شرط لازم
براي ائمه جماعات
مطلب دوّم آن است كه علم زائد، لازم نيست. حالا بر فرض علامه طباطبائي شديد، به درد جامعه نمي خوريد ! اگر كسي در اين حد شد، فقط بايد حوزه بماند و تدريس بكند و تأليف ! يك سواد متوسط و يك تقواي 100 درصد لازم است؛ ادب و تقوا و وارستگي را نمي شود 5/99 درصد كرد !! يك چنين آدمي(كه تقوايش ناقص است) دستش مي لرزد. او نمي تواند ستون خودش را نگه دارد، چه رسد به ستون جامعه! در رواياتي كه مربوط به ائمه جماعات است، آنجا ائمه اطهارفرمودند: اگر كسي بين خود و خداي خود يك گناه ولغزشي دارد، جلو نايستد:من كان ب ينه و ب ين الله سبحانه و تعالي ذنب مطالب، اين پرهيز كند از امامت. اگر خداي ناكرده لغزشي داريم، لا و لابد بايد توبه كنيم كه ديگر گناه نداشته باشيم، تا آن عرضه را داشته باشيم كه ستون دين را به دست ما بدهند !
ما هر جا كمبود داريم؛ چه در دولتمردان، چه در ملّت، مشكل ديني است! و گرنه اين كشور همه چيز دارد. ما از نظر جمعيّت، يك صدم مردم دنيائيم؛ الآن دنيا 7 ميليارد جمعيّت دارد، ما هم 70 ميليونيم؛ ما مي شويم يك صدم ! امّا از نظر امكانات گاهي 50، گاهي 30، گاهي 40 درصد، حدأقل 17 درصد، 18 درصد، 20 درصد امكانات در كشور ماست. ما يك صدميم و بيست صدم را در اختيار داريم؛ مع ذلك مشكل داريم.
تقواي روحانيّت، مهمترين عامل حفظ كشور
تنها چيزي كه مي تواند كشور را حفظ بكند، تقواست. اينكه بزرگان گفتند: ا تّقوا، نّ الهوي ح يض الرّ جال؛ مگر يك زن حائض مي تواند پيشنماز بشود ؟! آدم بي تقوا حائض است.يك آدمي كه در عادت ماهانه گير كرده، او نمي تواند امام جماعت بشود! مهمترين عاملي كه كشور را حفظ مي كند، تقواست؛ آن هم تقواي روحانيّت ! مردم وقتي عمل ببينند، راه مي افتند ! علم، مال خواص است؛ يك سواد متوسط و يك تقواي صد در صد كافي است. همين كه سطوح عاليه را آدم خواند، كافي است. ديگر لازم نيست چندين سال درس خارج بخواند و تعليقه داشته باشد و اينها ! حالا بر فرض شديد مجتهد، به درد محلّه تان نمي خوريد! شما فقط به درد حوزه مي خوريد كه تدريس كنيد و تأليف كنيد و اينها !
و ذات أقدس له در سوره مباركه توبه نفرمود روحانيون و طلبه ها و فضلاء بيايند در حوزه ها، درس بخوانند؛ بشوند مجتهد و مفسّر و فقيه و حكيم ! اينها حرفه است، اينها همه مقدّمه است. حالا بر فرض شديد حكيم ومفسّر؛ بعد چه ؟! اينها آسان است؛ يعني آدم 40 ـ 50 سال درس بخواند، بشود مجتهد، بشود حكيم، بشود مفسّر؛ اينها سخت نيست ! آن كه سخت است انسان شدن است و انسان سازي. در سوره مباركه توبه نفرمود: لولا نفر م ن كلّ ف رقه وطائ فه م نهم ل يتفقّهوا و ل يدرّ سوا و ل يصنّ فوا و ل يألّ فوا، كذا و كذا! فرمود: و ل ينذ روا (6). « ا نذار » هم عرضه مي خواهد. مگر هر كسي مي تواند مردم را از جهنّم بترساند ؟! حرف هر كسي هم در مردم اثر مي گذارد ؟! اينطور نيست.
پس اگر كسي به مقامات علمي رسيد، تازه در راه است و بين راه است. اگر به جائي رسيد كه حرفش جامعه را زير و رو كرد، مستمعين را زير و رو كرد؛ اين به مقصد رسيد: ل ينذ روا قومهم ذا رجعوا ل يه م (7)، نه ل يصنّ فوا و ل يفسّ روا و ل يدرّ سوا و ل يألّ فوا ! اينها همه اش آسان است. يعني 50 سال درس خواندن، مفسّر شدن، فيلسوف شدن سخت نيست؛ چه اينكه عدّه زيادي هم به اينجا رسيده اند. امّااينكه به جائي برسد كه حرفش جامعه را زير و رو بكند، حرف او دلها را بشوراند؛ آن سخت است. بنابراين رسالت و وظيفه اصلي ما هم همان است. اگر ن شآء الله به آنجا رسيديم، ل ينذ روا شد؛ ل ينذ روا نه يعني سخنراني بكند! آن هم آسان است. سخنراني كردن، كتاب نوشتن، آنكه ا نذار نيست ! آدم طوري زندگي كند كه وقتي گفت جهنّم، باورشان بشود. آن كه مشكل را حل مي كند، همان ا نذار است؛ در همه حالات با آدم هم هست.
بيانات حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي (مدظلّه العالي) 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بقره/ 43 (2) بقره/ 3 (3) نساء/ 162
(4) يس/ 1 و 2 (5) وسائل الشيعه/ 4/ 27 (6و7) توبه/ 122

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۹۰ساعت 0:15  توسط عبدالله  | 

حمد و سپاس مخصوص خدایی است که ما را با دین خود آشنا کرد تا در سایه سار آن بتوانیم به سرمنزل مقصود دست یابیم.
آری، حمد مخصوص الله احدی است که رمضان را ماه میهمانی بزرگ خویش قرار داد تا دروازه‌های مهمانسرای بزرگ خویش را به روی بندگانش بگشاید و با شمیم دل نواز عطر بهشت ربانی، مشام جان‌های عشاق را بنوازد.

با گذشت یک سال از ضجه‌های العفوهایمان، رمضان ماه انگیزش سرود و عشق وصل در دل عاشقان، ماه نزول رحمت، فرود عزت، عروج عبادت، صعود طاعت و سپر محکم خداوند فرارسیده است.
ماهی که در آن هر بنده‌ای می‌تواند خود را از عذاب اخروی مصون و محفوظ دارد و زنجیرهای بردگی و اسارت را با کثرت استغفار و بلند کردن دستان به نیایش و سجده‌های خالصانه پاره کند.
ماه تسبیح بودن نفس‌ها، عبادت خواب‌ها، مقبول شدن اعمال و اجابت شدن دعاها، ماه خدا، ماه سفره‌ای به پهنای آسمان ما را فراگرفته است.
آری؛ دوباره صدای پای علی در کوچه‌های کوفه طنین‌انداز شده است و چه زیباست ایستادن در برابر شیطان و تماشای بار بستن او و یارانش برای رفتن.
ماه خوب من! مست شدن از شمیمت و شب‌های قدرت که در آنها به قدر تمام زیبایی‌های جهان، چون باران، مهرت را بر کویر دل‌های خشک و ترک خورده ما نازل می‌کنی و جوی‌های رحمتی که از چشم‌های مملو از شوقمان جاری می‌سازی چه زیبا و دلنشین است.
رمضان نردبان ترقی و معراج انسانی به عالم والا و بالایی است که با استعانت از آن می‌توان راه عشق و تعالی را پیمود و آن را برای صعود زیربنا قرار داد و از خوان نعمت‌های الهی جلوس و از مائده‌های ربانی و سماواتی آن بهره برد.
در این ماه باید از کسانی بود که دستش از الوان نطع کرم بی‌انتهای کردگار خالی نباشد.
در این ماه باید آموخت که همه اعضا و جوارح باید دعوت کریمانه و مهربانانه حق را لبیک گویند و دل و قلب و جسم باید از منازعه، حسد، مجادله، ظلم، بی‌خردی و دلتنگی تهی گردند و بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم شود.
بارالها کمک کن رو سیاه درگهت نباشیم….

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۰ساعت 18:15  توسط عبدالله  | 

ظهر عاشورا نزدیك می شد، سی نفر از اصحاب حسین علیه السّلام درجریان یك درگیری و تیراندازی كه بوسیله دشمن انجام گرفت به خاك و خون غلطیدند. بقیه در انتظار جانبازی لحظه شماری می كردند و بی قراری می نمودند. ناگهان مردی از اصحاب اباعبدالله به نام ابو ثمامه صیداوی ؛ متوجه شد كه ظهر شده است به خدمت امام علیه السّلام شتافت و عرض ‍ كرد: یا ابا عبدالله ! وقت نماز فرا رسیده است و ما دلمان می خواهد برای آخرین در زندگی ، نماز جماعتی با شما بخوانیم . حضرت سر سوی آسمان برداشت و فرمود: ذَكَرْتَ الصَّلوهَ جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ الْمُصَلّین ؛ نماز را یاد كردی ، خداوند تو را از نماز گزاران قرار دهد. فرمود: از این قوم بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا ما نماز گذاریم . حصین بن تمیم چون این بشنید فریاد برداشت كه نماز شما مقبول درگاه خدا نیست . حبیب بن مظاهرعلیه السّلام ا صدای بلند فرمود: نماز پسر رسول خداصلّی اللّه علیه و آله قبول نمی شود و از تو قبول خواهد شد. امام در همان میدان جنگ به نماز ایستاد و اصحاب هم به آن حضرت اقتدا كردند. (نمازی كه در اصطلاح فقه اسلامی نماز خوف نامیده می شود یعنی دارای دو ركعت به مانند نماز مسافر). نیمی از یاران در مقابل دشمن ایستادند و نیمی به جماعت اقتدا كردند. نمازگزاران می بایست یك ركعت از نماز را با امام بخوانند و ركعت دیگر را خود بجا آوردند تا زودتر پُست را از دوستان تحویل گرفته و آنها نیز فضیلت جماعت و نماز خواندن با حسین علیه السّلام را در یابند. امام و یارانش از دشمن چندان دور نبودند و در حمله ناجوانمردانه ای كه دشمن انجام داد اصحابی كه خود را مقابل خصم سپر ساخته بودند مورد اصابت تیرهای دشمن قرار گرفتند. وقتی كه امام نمازش تمام شد یكی از رادمردان را در خاك و خون غلطان یافت . سعید بن عبدالله حنفی بود. امام خودش را به بالین او رساند، سعید تا متوجه شد كه آقا به بالینش آمده ، عرض كرد: یا ابا عبدالله ! اوفیتُ؛ آیا من حق وفا را بجا آورده ام ؟ آری این بود آخرین نماز اباعبدالله و یاران پاكبازش در ظهر عاشورا در سرزمین كربلا!!.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۰ساعت 19:40  توسط عبدالله  | 

 روزی گذشت وگذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند وخدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت :می اید من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که درد هایش را در خود نگه میدارم وسرانجام گنجشگ روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.فرشتگان چشم به     لبهایش دوختند گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود. با من بگو از انچه سنگینی سینه ی توست.     گنجشگ گفت:لانه ی کوچکی داشتم ارامگاه خستگی هایم بود وسر پناه بی کسی ام تو همان را هم از من    گرفتی.این توفان بی موقع چه بود؟لانه ی مختصرم کجای دنیا را گرفته بود وسنگینی بغض راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد فرشتگان همه سر به زیر انداختند.خدا گفت:ماری در راه خانه ات   بود خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند ان گاه تو از کمین ما رپر گشودی گنجشگ خیره در  خدایی خدا مانده بود.خدا گفت وچه بسیار بلاها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم وتو ندانستی... اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود نا گاه چیزی در درونش فرو ریخت و های های گریه اش ملکوت خدا را پر کرد.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۰ساعت 19:17  توسط عبدالله  | 

 برخورداری از حس ارزشمندی و اعتماد به نفس فوری به مثابه یک سرمایه ارزشمند حیاتی برای همه انسانها به ویژه کودکان و نوجوانانی که از مهارت¬های اجتماعی کمتری برخوردارند از مهم¬ترین عوامل پیشرفت و شکوفایی استعدادها و خلاقیت¬هاست. به قول «مزلو» یکی از روانشناسان معروف ما برای سلامت روانی خود نیاز به احساس اعتماد به نفس مثبت و قوی داریم. بنابراین برای برخورداری از اعتماد به نفس، انسان نیاز دارد که از احترام و شان اجتماعی مطلوب و نگرش مثبت به خویشتن بهره¬مند باشد. باید توجه داشت که رفتارهایی از قبیل بی توجهی، تحقیر، تهدید، تنبیه و ایجاد موانع و محدودیتهای بی جهت برای فعالیتهای کودکی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست از آفتهای رشد این ویژگی در او محسوب می¬شوند. طبیعی است از کودکی که فاقد اعتماد به نفس است نمی¬توان پیشرفت¬های قابل ملاحظه¬ای را در امر تحصیل، فعالیتهای شغلی و حرفه¬ای و مهارتهای ارتباطی انتظار داشت. بنابراین لازم است با روشهایی حس اعتماد به نفس این کودکان را بالا برد. 

۱- ضعف¬ها را نبینید
سعی نمایید همیشه توانمندیهای کودک و نوجوان را مد نظر قرار دهید و نه ضعفها و ناتواناییهای او را:
در واقع با دید و باز خورد مثبت به کودک خود بنگیرید. فرزند نعمت الهی است و باید با دیده منت بر او نگاه کرد. تقدیر خالق در خلقت وجود انسان همیشه در احسن تقویم است. بنابراین بهتر است نقاط قوت و توانمندیهای کودک خود را مد نظر قرار داده و برای شکوفایی استعدادهای بالقوه او تلاش کنید.
2- لحظه¬ای خوش ایجاد کنید
برای کودک و نوجوان خود تجارب خوشایندی از فعالیتهای مستقل و آزاد فراهم نمایید:
به کودک فرصت دهید تا با فعالیتهای مستقل و بازی کردن، احساس مسولیت و مراقبت از خویشتن را بیابد. برای این کار ایجاد انگیزه¬های لازم برای تحریک و فعالیتهای داوطلبانه بسیار حائز اهمیت است. وقتی کودکان بازی می¬کنند یا کارهایی را به روش خود انجام می¬دهند نباید والدین در این کارها و بازیهای او دخالت کرده بلکه والدین باید به عنوان بازیگر و کارگردان فعالیتهای کودک باشند. فعالیتهای مستقل کودکان می¬توانند در همه زمینه¬های زندگی روزمره او نظیر بازی کردن، غذا خوردن، دست و صورت خود را شستن، توالت رفتن و لباس پوشیدن و غیره باشند.
3- موفقیت¬های کودک را تشویق کنید
تجارب موفقیت¬آمیز کودک و نوجوان را افزایش دهید:
یکی از مهم¬ترین عوامل ایجاد و تقویت حس اعتماد به نفس در کودکان، فراوانی موفقیتهای آنها در انجام فعالیتهای مختلف می¬باشد به عبارت دیگر لازم است برنامه¬های آموزشی و فعالیتهایی برای کودک پیش¬بینی شود که آنها قادر به انجام آن باشند و موفق شوند. تجارب موفق کودکان انگیزه، جرات، تلاش، پشتکار و اعتماد به نفس را در آنها تقویت می¬کند. پس والدین محیط زندگی کودک را در خانه و مدرسه برای تلاش و موفقیت او باید مهیا سازند.
4- ضریب تحمل کودکان را بالا ببرید
تحمل کودک و نوجوان را برای مواجهه شدن با ناکامیها افزایش دهید:
علیرغم همه تمهیدات و برنامه¬ریزی¬های مناسب، کودکی که دارای اعتماد به نفس ضعیف است در زندگی خانوادگی، آموزشگاهی و اجتماعی به دلایل گوناگونی در انجام فعالیتهای متنوع با تجارب ناخوشایندی از ناکامیها و شکستها مواجه خواهد شد. والدین می¬بایست از این قبیل تجارب ناخوشایند برای کودک نهایت حس استفاده را کنند و با تشویق و ترغیب کودک به سعی و تلاش دوباره او را به سکوی پرش و جهشی تازه تبدیل کنند.
5- مهارت¬های زندگی کودک را تقویت کنید
مهارتهای اجتماعی کودک و نوجوان فاقد اعتماد به نفس را تقویت کنید:
توانایی برقراری و حفظ ارتباط مثبت با دیگران موجب افزایش احساس ارزشمندی اجتماعی و بالطبع اعتماد به نفس کودکان می¬شود. والدین باید کوشش کنند که کودکان کمرو و ضعیف با تعداد قابل توجهی از همسالان و همکلاسیهای خود مانوس شده و رابطه دوستانه و متقابل برقرار کنند. برقراری و حفظ چنین ارتباط دوستانه¬ای برای رشد و شکوفایی شخصیت و نشاط و سرزندگی این کودکان امری کاملاً ضروری است که والدین باید به این امر توجه کنند.
6-کودک یا نوجوان خود را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا نمایید:
همه ما به الگوهای رفتاری نیاز داریم. وجود الگوهای رفتاری در انسان انگیزه رشد حرکت و تعالی وجود ایجاد نموده و موجب شکوفا شدن ابعاد مختلف شخصیت می¬شود. کودکان و نوجوانانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند را بهتر است با بعضی از همسالان خود و یا بزرگسالانی که از توفیقات اجتماعی بیشتری برخوردارند آشنا و مانوس کنید تا بتوانند با کسب تجربه از زندگی آنها تصویر روشنی از آینده و مشی زندگی خود داشته باشند.
 

+ نوشته شده در  شنبه یکم مرداد ۱۳۹۰ساعت 15:43  توسط عبدالله  | 

برای رفتار با فرزندان
اگر بخواهیم مهمترین مسایل و مشکلات والدین در زندگی خانوادگی را برشماریم، شاید «چگونگی رفتار با فرزندان» از مهمترین و پیچیدهترین موضوعات، با توجه به خصوصیات سنی و روحی فرزندان و هدفهای تربیتی باشد.
«رفتار والدین»، سهمی مهم از تأثیرات تربیتی محیط خانواده بر فرزندان را به خود اختصاص میدهد و لزوم آگاهی یافتن از ملاکها و ضوابط رفتار صحیح از اهم ضروریات در انجام وظایف تربیتی والدین است. در این نوشتار، بیست راه کار برای رفتار مناسب والدین با فرزندان، به شرح زیر ارائه می¬شود:
1-  آشنایی خانواده با اصول و روشهای صحیح تربیتی کودک و به کاغر بستن آنها سبب میشود کودک در دوره نوجوانی با مشکلات کمتری روبه رو شود. زیرا بسیاری از نابسامانی های روانی و اخلاقی انسان ناشی از تربیت نادرست او در دوران کودکی است.
2- در سنین اولیه نباید از تنبیه بدنی استفاده کرد. این امر ممکن است سبب شود در مراحل بعدی رشد، کودک دچار مشکلات رفتاری شود.
3- بسیاری از اصول صحیح زندگی و ارزش¬های اخلاقی را از راه رفتار و کردار به کودک آموزش دهید.
4- به کودکان خود اجازة ابراز وجود بدهید، به نظریات آنان احترام بگذارید و در برخورد با آنان ملایم و منطقی باشید.
5- کودکان خویش را هیچ گاه با موضوعات خرافی نترسانید. در داستانهای کودکان باید اصل را بر بیان زیبایی نیکی¬ها قرار دهیم. نه زشتی بدی ها.
6- در برخورد با کودکان حالت پذیرندگی داشته باشید و نه طرد کنندگی. البته این به معنی تسلیم در مقابل خواست¬های نامعقول کودکان نیست. توقعات کودک را در حد معقول و درست برآورده سازید.
7- به کودکان در حد لزوم اجازة فعالیت و بازی بدهید و به چشم بزرگ سالان در آن ها ننگرید. نباید انتظار داشته باشید که کودک رام و مطیع باشد و همواره ساکت و آرام در گوشه¬ای بنشنید. باید به تفریحات و سرگرمیهای مناسب در زندگی کودکان اهمیت داد و نسبت به آن ها بی تفاوت نبود.
8- از مقایسه کردن کودک با دیگر کودکان جدا بپرهیزید. همواره سعی کنید توانمندی¬های کودکان را مد نظر قرار دهید، نه ضعف¬ها و ناتوانی¬های آنان را. مقایسه کردن، موفقیت دیگران را به رخ فرزند خود کشیدن، انتظارات غیر واقع¬بینانه از او داشتن و تفاوت¬های فردی را نادیده گرفتن، از جمله خطاهای مهم تربیتی¬اند.
9- به کودک خود در حد توانایی¬هایش مسئولیت بدهید و تجارب موفقیت¬آمیز او را افزایش دهید تا از این طریق عزت نفس بالایی در وی شکل بگیرد. هیچ چیز به اندازة موفقیت بر اعتماد به نفس انسان نمی¬افزاید.
10- اصلی¬ترین مسئله، برقراری رابطة فکری و عاطفی با نوجوان است؛ لذا هیچ¬گاه نظریات خویش را به او تحمیل نکنید. فرزند خود را محکم، مسئول و منضبط بار آورید و با او مثل یک دوست صمیمی برخورد کنید. محبت شما نباید به صورت تظاهرات سطحی ابراز شود. هم¬چنین، در محبت کردن به کودکان راه افراط و تفریط را در پیش نگیرید. محبت میانه و توأم با صمیمیت، اثر فراوان دارد.
11- هرگز با فرزند خود علیه همسرتان متحد نشوید، زیرا این امر ممکن است در فرزند کشمکش¬های عاطفی ایجاد کند و سبب برانگیختگی احساسات مخرب، چون: گناه، حقارت، شرمندگی و ناامنی شود.
12- تشویق نباید پیوسته و دائمی باشد، زیرا زیاده روی در تشویق، اولاً آن را بی ارزش می¬کند؛ ثانیا کودک را پرتوقع بار می¬آورد، به طوری که انتظار دارد در برابر هر کاری تشویق شود. پس تشویق باید گاه¬گاه باشد تا شخصیت کودک شکل بگیرد.
13- برای رشد احساس مذهبی، که یکی از عمیق¬ترین گرایش های فطری در انسان است، باید زمینه شکوفایی آن را فراهم کرد. این امر با حفظ سوره های کوتاه قرآن، گوش دادن به آیات قرآنی، که به صوت و آهنگی زیبا خوانده شده باشد، بردن کودک به مسجد و شرکت او در مراسم عزاداری های مذهبی، شرکت در نماز عید فطر و جشن¬های مذهبی امکان¬پذیر است.
14- حجب وحیای بیش از اندازه و نامعقول در دورة بلوغ، سبب به وجود آمدن مشکلات مهم برای فرزندان می-شود. آگاهی دادن به کودکان در آستانة بلوغ بسیار ضروری است و لازمة عفت و حیاست.
15- تقویت روحیة علمی و حماسی در سلامت روحی واخلاقی نوجوانان بسیار مؤثر است. لذا در شرایط آموزشی، بر فعالیت دانش¬آموزان در یادگیری باید تأکید شود، نه بر پیشرفت آنان؛ زیرا این امر سبب برانگیختن کوشش-های آنان می¬شود.
16- در پرورش استعدادهای بالقوة کودکتان جدیت به خرج دهید. انسان دارای استعدادهای نهفته ای است که تا تربیت صحیح نباشد این استعدادها مورد بهره برداری قرار نمی¬گیرد.
17- به فرزندتان احساسی بدهید که بداند دوست داشتنی و قابل احترام است، اما هرگز با او رفتار «نوزاد وار» نداشته باشید.
18- تحمل کودک یا نوجوان را برای مواجه شدن با ناکامی¬های احتمالی افزایش دهید.
19- هیچ گاه کودکتان را با القاب نامناسب صدا نزنید و از مسخره کردن او جداً بپرهیزید. احترام به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی، یکی از اساسی¬ترین عوامل ایجاد شخصیت مطلوب در کودک است.
20- هر چه را که دل کوچک فرزند شما می خواهد فوراً در اختیارش نگذارید، بلکه به او فرصت دهید تا ارزش به دست آوردن و لذت استحقاق داشتن را درک کند. بالاترین رضایت خاطر را از طریق کسب لذت از انجام کارهای بزرگ شخصی به او اعطا کنید.
منابع:
- حجتی، محمد باقر. اسلام و تعلیم و تربیت، جلد 1 و 2.
- عزتی، ابوالفضل، پرورش کودک از نظر اسلام.
- قائمی، علی، خانواده و تربیت کودک.
- امینی، ابراهیم، آیین تربیت.
- نجفی، ضیاءالدین، شخصیت جوان (از نظر اسلام)

+ نوشته شده در  شنبه یکم مرداد ۱۳۹۰ساعت 15:36  توسط عبدالله  | 

 گوهر گرانبهای نیایش تعلیم خاص خداست که به وسیله انبیای‏عظام (علیهم السلام) به بشر ارزانی داشته است . آن دم که‏انسان دست نیایش به سوی پروردگار خویش برمی‏دارد ، در حقیقت ‏زخمه محبت الهی است تارهای دل را به لرزش واداشته تا با اوعاشقانه سخن گوید اگر اجازه او نبود ، چه کسی می‏توانست زبان ‏به ستایشش گشاید ؟ کلام حق را در سخن منظوم مولوی نیز درمی‏یابیم :
این طلب درما هم از ایجاد توست رستن از بیداد یا رب داد توست
بی‏طلب تو این طلبمان داده‏ای بی‏شمار و حد عطاها داده‏ای
به عبارت دیگر ، نیایش و دعا اظهار بندگی در پیشگاه بی‏همتای‏احدیت است ; قرآن کریم دعا را عبادت و ترک آن را استکبارمی‏خواند : (و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی‏سید خلون جهنم داخرین) (۱)
امام سجاد (علیه السّلام) در توضیح این معنا می‏فرماید : «فسمیت ‏دعائک عباده و ترکه استکبارا» (۲)
پس دعای تو عبادت وترک آن استکبار نامیده شد . این مطلب رادر سخن فرزانه به نام ، حافظ می‏بینیم که دعا کردن راابرازبندگی و اظهار عجز و ناتوانی در مقابل خالق یکتا می‏داند :در کوی عشق شوکت‏شاهی نمی‏خرند ابراز بندگی کن و اظهار چاکری‏به عقیده مولوی ، آن بخت‏برگشتگان جاهلی که دل به سوی خداندارند ، اذن دعا هم نمی‏یابند و بر دل و زبانشان قفل نهاده شده‏تا در وقت نیاز زبان به راز و نیاز با حق نگشایند :
جان جاهل زین دعا جز دور نیست ز آنکه یا رب گفتنش دستور نیست
بر دهان و بردلش قفل است و بند تا ننالد با خدا وقت گزند
از جمله فواید نیایش شناخت ذات اقدس باری تعالی است ; تکیه‏بر قدرت لایزال خداوندی که سخنها را می‏شنود و به آنها پاسخ‏می‏دهد ، سبب آرامش روان آدمی است ; بیانی دردها و رنجهای درونی‏انسان را سبکبار می‏کند و از نگرانی‏هایش می‏کاهد . امام صادق (علیه السّلام) دعا را شفا بخش هرنوع بیماری خوانده است :
«علیک بالدعاء فانه شفاء کل داء» (۳)
برتو باد به دعا کردن که همانا درمان همه دردهاست .
پاسخ خداوندی به دعای مومن با حرف نیست و چه بسا ، به علت‏مصحلت ، به برآورده شدن حاجت هم نباشد ، بلکه همین آرامش روانی‏و آسودگی خاطر خود جوابی مطلوب از جانب حق تعالی است . در این‏باره ، به کلام سنایی غزنوی دل می‏سپاریم :
چون ز نزد نیاز باشد پیک از تو یارب بود از او لبیک
نه جوابی که حرفش آلاید بل جوابی که جان بیاساید
دعا سپر مؤمن است
در گفتار فرزانگان و پیشوایان دین ، دفع بلا و مصیبت ازفوایددعا شمرده شده است .
علی (علیه السّلام) می‏فرماید : موجهای بلا را با دعا برانید ; «وادفعوا امواج البلاء بالدعاء» (۴)
آن امام معصوم (ع) در بیانی دیگر می‏فرماید : دعا سپرمومن‏است : «الدعا ترس المومن‏» (۵)
شاعر و حکیم بزرگ ، سوزنی سمرقندی در این باره می‏گوید : تا دعا رد بلا باشد به گفتار نبی وز دعا سازد سپر ، هرکز بلا دارد حذر سعدی نیزمی‏گوید :
غنیمت‏شمارند مردان دعا که جوشن بود پیش تیر بلا به تصریح‏ قرآن کریم ، استجابت دعا از سنتهای اجتناب ناپذیر خداوند است .
بی‏تردید برآورده شدن خواسته‏ها در گرو تحقق پاره‏ای شرایط است که‏بزرگان آن راتحت عنوان آداب دعا بر شمرده‏اند . همان طور که قبلا اشاره شد ، طبق صریح آیات الهی و روایات دینی ، پاسخ حق به‏ دعای بنده قطعی است و اگر خلاف این واقع شد ، یا حکمتی بالاتر ازاجابت داشته و یا رد دعای بنده خللی بوده است . کمال الدین ‏اسماعیل اصفهانی با اشاره به آیه ۱۸۳ سوره بقره
(اجیب دعوه الداع اذا دعان . . .) در قالب شعر و به بیان‏حکیمانه می‏گوید :
آندر دعای توست‏خلل ورنه بردرش دست اجابت است که گریبانکش عطاست
گرباورم نداری مصداق این سخن آنک ، اجیب دعوه داعی اذا دعاست
از عواملی که در عدم اجابت دعا کارگر می‏افتد ، نافرمانی ازحق است ، گناه چون سدی است که از ریزش جویبار فیض الهی ممانعت‏می‏کند . پس به قول «سنایی‏» تنها راه ، بازگشت‏به سوی اوست:
بارگی را بساز آلت و زین از پی بارگاه علیین
با دعا یار کن انابت‏حق تا قبولت کند اجابت‏حق
پارسایی و بر راه صواب بودن عامل مهمی است که شخص را به خدانزدیک و دم را گرم و دعاها را با اجابت مقرون می‏سازد ، اخلاص دردعا ، تلاش در راه خواسته ، روزی حلال و انقطاع کامل از غیر خدااز دیگر عوامل مهم اجابت دعاست . افرادی با این خصوصیات ، «مستجاب الدعوه‏» شمرده می‏شوند ، دعای اینان کلید حل مشکلاتی‏است که با اسباب و ابزار عادی حل نمی‏شود . در روایات معتبرآمده است که جز خداوند به هیچ کس نباید امیدوار بود . اگر گاه‏اتفاق می‏افتد که از معصوم (ع) یا فرزندان معصوم تقاضایی‏می‏کنیم ، تنها به این جهت است که آن پاکان را در درگاه احدیت‏واسطه قرار می‏دهیم و اگر جز این باشد ، برای خداوند شریک قائل‏شده‏ایم و نومیدی و تهیدستی در انتظارمان خواهد بود . چنان که‏خداوند به حضرت موسی (علیه السّلام) می‏فرماید :
(. . . فوعزتی و جلالی لاقطعن عمل کل ذی عمل الی غیری) به‏عزت و جلالم سوگند ، امید هرکسی را به غیر از خودم قطع می‏کنم .
علاوه بر مواردی که گفته شد ، نکته قابل اشاره در اینجا ، این‏است که گاه ، دعا اجابت نمی‏شود ; چون برآورده شدن آن به زیان‏شخص است . آدمی با دید ظاهری ، خواسته‏اش را سودمند تلقی می‏کند; در حالی که چه بسا زیانهای مادی دیگر و حتی هلاکت او در اجابت‏آن دعا نهفته است . مولوی می‏گوید :
بس دعاها کان زیان است و هلاک وزکرم می‏نشنود یزدان پاک
و آن دعا گوینده شاکی می‏شود می‏برد طن بد و آن بد بود
امام صادق (علیه السّلام) فرمود : «همانا بنده خداوند را می‏خواند ; پس خداوند به فرشتگان می‏گوید که‏ دعایش را مستجاب کرده‏ام ، ولی حاجتش را نگه دارید ; زیرا دوست‏ دارم صدایش را بشنوم .» (۶)
این کمال محبت الهی به بنده صادقی است که دست‏به دعا برداشته‏و از درگاه بی‏نیاز الهی کمک خواسته است . رسول خدا فرمود : وقتی خداوند بنده‏ای را دوست دارد ، وی را مبتلا سازد تا تضرعش ‏را بشنود : (اذا احب الله عبدا ابتلاه لیسمع تضرعه) (۷)
خوش همی‏آید مرا آواز او و آن خدایا گفتن و آن راز او
مولوی در دفتر ششم به شرح این مطلب می‏پردازد و به این نکته‏ اشاره می‏کند که بسیاری از افراد هنگام نیاز رو به سوی خدا می‏آورند و پس از برآورده شدن حاجت ، دوباره از حق تعالی غافل ‏می‏شوند . او معتقد است : بنده باید عاشقانه با خدا مناجات کند و در بند برآورده شدن حاجت نباشد .
ای اخا دست از دعا کردن مدار با اجابت ‏یا رد اویت چه کار ؟
بزرگان دین ، برای نیایش ایام خاصی را سفارش کرده‏اند که برای‏رسیدن به مطلوب از دیگر اوقات بهتر است . علاوه براین ، در این‏اوقات به انسان آرامش دست می‏دهد ; معنویت دو چندان می‏شود ومی‏توان عاشقانه با معبود راز ونیاز کرد . ماه مبارک رمضان وسحر ، بخشی از این زمانهای با ارزش است . سحر از اوقات شریفی‏است که نسیم رحمت‏حق می‏زود و حاجتهای بزرگ روا می‏گردد . امام‏باقر (ع) در این باره می‏فرماید :
«. . . فعلیکم بالدعاء فی السحر الی طلوع الشمس فانها ساعه‏تتفتح فیها ابواب السماء و تهب الریاح و تقسم فیها الارزاق وتقضی فیها الحوائج العظام .» (۸)
شاعران پارسی زبان نیز به این دو وقت‏خوش اشارت داشته‏اند :مولوی می‏گوید :
مبارک باد آمد ماه روزه رهت‏خوش باد ای همراه روزه
...دعاها اندر این مه مستجاب است فلکها را بدرد آه روزه
قوامی رازی چنین سروده است :
به شبها در عبادتها طلب کن جنت ‏باقی که اندر موضع ظلمت نهان شد چشمه حیوان
و خواجه حافظ شیرازی ، که خود لذت مناجات در سحر را چشیده ،می‏گوید :
دوش وقت‏سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت‏شب آب حیاتم دادند
. . . چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
در پایان این مقال یادآوری این نکته ضرروی است که ارزش گوهرگرانبهای نیایش بیش از آن است که آن را به خواسته‏های مادی وزودگذر بیالاییم . از این‏رو شایسته است ، علاوه بر نیازهای حقیقی‏خود ، برای جامعه و همکیشان و همنوعان خود نیز سربلندی وپیروزی بخواهیم . باید از دعاهای معصومان (علیهم السلام) که‏به فرموده امام راحل (رحمت الله علیه) قرآن صاعد است (۹) بهره ‏گیریم ; زیرااین ادعیه ، ضمن آنکه درس خداشناسی و اخلاق است ، به انسان‏می‏آموزد که چگونه با خداوند ارتباط بر قرار کند تا رستگار شود.
 پي نوشت : 
 ۱ - سوره مومن ، آیه ۶۳ .
۲ - صحیفه سجادیه ، دعای وداع ماه رمضان .
۳ - وسائل الشیعه ، ج ۴ ، ص ۱۰۹۹ .
۴ - نهج البلاغه ، ترجمه دکتر شهیدی ، کلمات قصار ۱۴۶ ، ص ۳۸۶
۵ - اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۴۶۸ .
۶ - وافی ، ج ۵ ، ص ۲۲۹ .
۷ - نهج الفصاحه ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، ص ۲۵ .
۸ - صدوق ، ثواب الاعمال ، ص ۳۵۸ .
۹ - صحیفه نور ، ج ۱۲ ، ص ۲۴۰ .
 

+ نوشته شده در  شنبه یکم مرداد ۱۳۹۰ساعت 15:26  توسط عبدالله  | 

اینکه انسان را اشرف مخلوقات وخلیفه خدا بر روی میدانند در ابتدا امی است کاملا منوط به شکوفایی ،رشد وفعلیت رسیدن استعدادهای انسانی بالقوه در او که در جریان حیات رخ خواهد داد .در غیر انصورت ،برای انسانی که جز به خوروخواب وشهوت نمی اندیشد ودر مرتبه ی حیوانی خویش در جا زده است ،زیبنده تراین است که بگوییم چنین انسانی اشرف مخلوقات می تواند بشود .

انسان رسالتمند همواره خود را مسئول می داند والبته مقصر وکم کار

چنانچه مولای متقیان ،امام علی (ع)در نهجالبلاغه می فرمایند که انسانهای متقی اول خود را مقصر میدانند .براین اسا شایسته است که ما نیز گاهی از کوتاهی ها وقصورهایمان عذر تقصیر به درگاه ایزد منان برده واز کارهای نکرده واز راههای نرفتیمان توبه کنیم .

انسان رسالتمند ومسئول با نگاه به حقیقت ،در مسیر فردایی روشن گام برمیدارد وهرگز تسلیم واقعیت های موجود نخواهد شد ،نگاه به فردا روشن وچشم انداز زیبایی که افق می افریند ،امید میبخشد وبا بشارت ظهور منجی (عج)به کویر خسته دلها حیاتی دوباره می بخشد .

امید به انسانهای آزاده که در این راه تنها نیستند واین وعده الهی است که آخر این جاده ،قطعا به فرجامی روشن وآینده ای نوید بش ختم خواهد شد ومگر نه این است که در آخر کار براساس وعده الهی "ان الارض یرثها عبادی الصالحون"(انبیاء۱۰۵)

.......وتو هم اکنون با ترنم نجوای "الیس الصبح بقریب"،در کوران حوادث وسختی ها ،به مقابله با زشتی ها می پردازی وخوب میدانی قریب الوقوع بودن  این حادثه بزرگ را ،

برادر وخواهر مبارز ونستوهم اندکی صبر که سحر نزدیک است

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۰ساعت 2:5  توسط عبدالله  | 
برای مبارزه در راه حق ،همیشه رسم براین است که گاهی کسی را با پس گردنی به میدان می آورند ،گاهی کسی را به جرم بی لیاقتی بیرون میکنند.یکی رامعطل نگه میدارند،یکی را دعوت میکنند .ودیگری از راه میماند.

درست مثل ماجرای کربلا،پس دراین میان،اگر یقین داشته باشی که "کل یوم عاشوراوکل ارض کربلا" همیشه تاریخ در جریان است وهمواره صدق میکند ،دیگر از راه نخواهی ماند ومگر نه این است که شب عاشورا هم عده ای از خطر گریختند وجبهه حق را ترک کردند ودرست در نقطه مقابل در همان ایام وروزها ،کسی مثل حر بن یزید ریاحی ،در حالی که  اول قرار نبود در این جبهه باشد ،چون لیاقتش بیشتر از این حرفها بود وشایستگی حضور در این جبهه را داشت در آخر کار به این جبهه پیوست

اینجا جنگیدن جگر شیر می خواهد مردانی با اراده آهنین که دنیا مانع حرکتشان نشود مگر نشنیده ای که اهل مبارزه میگویند

جگر شیرنداری سفر عشق مرو.............

وبدان در سفربس اینچنین دشوار ،همسفرانی خسته ودرمانده واهل کام وناز وبندگان نام ومقام ،هرگز نمی توانند پابه پای تو تمام مسیر را طی کنند وچه بسا در این راه ،تورا نیز از ادامه راه باز دارند زیرا:

عشق کار نازکان نرم نیست                         عشق کار پهلوان است ای پسر

وتوچه می دانی که تازیانه عشق گاه ،خانه نشینت خواهد کرد که تا بوده همین بوده وتا هست همین است ،پس اگر مسلمانی ،باید تسلیم باشی ودم نزنی ومبادا تو با این همه اعای دلدادگی از راه بمانی .ومقهور دنیا وزر وزیور آن وزن وفرزند وزندگی شوی راستی چه زیبا سروده است شاعر،آنجا که میگوید.

عشق از اول سرکش وخونی بود                     تاگریزد هرکه بیرونی بود

مخلص کلام آنکه ،این کار (کار تربیتی)یعنی خود را وقف تربیت مردم کردن ،در واقع نوعی معامله با خداست واجر ومزدش را خدا خواهد داد ،پس در این را بایستی از اپۀ شریفه (ان تنصروالله ینصرکم ویثبت اقدامکم )کمک طلبید آنگاه یا علی گفت وکار را شروع کرد

راستی گفتم معامله با خدا نقل میکنند :حضرت آقا مقام عظمای ولایت ،امام خامنه ای (مد ظله العالی)وقتی در قم مشغول تحصیل علوم دینی بودند ،دوست داشتند در آنجا بمانند واز محضر اساتید قم بهره ببرند ،اما ایشان با خدا معامله کردند که خدا عوضش را به ایشان داد وان این بود که آقا به واسطه مریضی پدرشان به مشهد آمدند وخدا هم مرتبتی به ایشان داد که به خیلی از هم درسان ایشان نداد

چودر معنی زنی بازت کنند                     پر فکرت زن که شهبازت کنند

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۰ساعت 23:41  توسط عبدالله  | 

کار فرهنگی مملو از ناهمواری هاست ،پر از فراز ونشیب است بی عزم جزم نمی توان این مسیر را طی کرد .این راه ایثار گر می خواهد ،جبهه جنگ نرم مجاهد نستوه می طلبد .

در این نبرد نابرابر ،گاهی در تیر رس دشمن قرار می گیری ،گاهی خودی ها آزارت می دهند ،گاهی از کیف نفس وبهره دنیا میمانی حقوق ومزایایت را قطع میکنند ،هر چه بر تلاشت می افزایی بیشتر بر تو سخت می گیرند ،اما یادت باشد که شرط انتظار این بود که منتظر از راه نماند .

اگر ما برای آمدن امام زمان (عج)کار نکنیم پس چه کسی زمینه ساز ظهور منجی (عج)خواهد بود

یادمان باشد به قول حافظ:

                      در این درگاه حافظ را چو می خوانند ،می رانند.     

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۰ساعت 20:36  توسط عبدالله  |