سفره ی ذکر تو بر سجاده ی نماز باز شد گویی به خدا بوی عطر علی همه جا رنگ گرفت . . . بـر هــر نفست اشاره دارد رمضان / بر عشق و عطش نظاره دارد رمضان در ظلمت بیکرانه ی شبهامان / دریا دریا ستاره دارد رمضان . . . ماه ضیافت الهی مبارک آمد آن ماهی که نامش رمضان است معده از آمدنش شدیدا نگران است ! ین دهان بستی دهانی باز شد / کو خورندهی لقمه های راز شد لب فـروبند از طعام و از شراب / سوی خـوان آسمانی کن شتاب . . . ماه ضیافت الهی بر شما مبارک معنی جمله زیر در ماه رمضان کامل معنا میشود ساحل دلت را به خدا بسپار ، خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد . . . ماه بخشش گناهان بر شما م اندکی صبر ... "زولبیا بامیه " نزدیک است ! ماه صیام، ماه خداوند ذوالعطی است / ماه وفور فیض و کرامات کبریاست ماه صعود روح به اوج فضیلت است / ماه نزول مائده رحمت خداست . . باز آى و دل تنـگ مرا مونس جان بـاش / وین سوخته را محـرم اســرار نهان بـاش زان باده که در میکده عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش . . . باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط اتوبوس و موزه باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن می فروشد غمزه بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب جوجه یکروزه ! سفره ی ذکر تو بر سجاده ی نماز باز شد گویی به خدا بوی عطر علی همه جا رنگ گرفت . . . ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون (ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان) قُل قُل گرم سماور در اتاق / میبرد من را به عصر کوزهها میبرد تا لحظهی افطارها / میبرد من را به ماه روزهها . . . آغاز ماه مبارک رمضان بر شما مبار تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن میگن معنی این تو جاده چیه؟ میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی بـاز هـوای سحرم آرزوست / خلوت و مـژگان تـرم آرزوست شکوه ی غربت نبرم این زمـان / دست تو و روی تو ام آرزوست . . . امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند . . . به طرف میگن چرا روزه نمیگیری؟ میگه : مشکل دارم، نمیشه مشگن مشکلت چیه ؟ میگه : گرسنه ام میشه ! رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است . . . ماه رمضان بر شما مبارک ای کسانیکه روزه نمیگیرید.......حداقل افطار کنید..... ! چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد ! گنجینه ی نورانی قرآن رمضان است / آرامش دلهای پریشان رمضان است مجموعه ی گلهاست شب وروز عزیزش / یعنی به حقیقت که گلستان رمضان است . . .
+ نوشته شده در چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۹۰ساعت 0:32  توسط عبدالله
|
رسالت همه ما زياد است، مخصوصاً بزرگواراني كه عهده دار نماز جماعتند. مستحضريد كه در همه موارد؛ چه در قرآن، چه در روايات، سخن از «اقامه نماز » است، نه سخن از خواندن نماز: اقيموا الصّلاه(1)، يقيمون الصّلاه(2)، مقيمين الصّلاه(3)و مانند آن.
+ نوشته شده در چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۹۰ساعت 0:15  توسط عبدالله
|
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که ما را با دین خود آشنا کرد تا در سایه سار آن بتوانیم به سرمنزل مقصود دست یابیم. ماهی که در آن هر بندهای میتواند خود را از عذاب اخروی مصون و محفوظ دارد و زنجیرهای بردگی و اسارت را با کثرت استغفار و بلند کردن دستان به نیایش و سجدههای خالصانه پاره کند. ماه تسبیح بودن نفسها، عبادت خوابها، مقبول شدن اعمال و اجابت شدن دعاها، ماه خدا، ماه سفرهای به پهنای آسمان ما را فراگرفته است. آری؛ دوباره صدای پای علی در کوچههای کوفه طنینانداز شده است و چه زیباست ایستادن در برابر شیطان و تماشای بار بستن او و یارانش برای رفتن. ماه خوب من! مست شدن از شمیمت و شبهای قدرت که در آنها به قدر تمام زیباییهای جهان، چون باران، مهرت را بر کویر دلهای خشک و ترک خورده ما نازل میکنی و جویهای رحمتی که از چشمهای مملو از شوقمان جاری میسازی چه زیبا و دلنشین است. رمضان نردبان ترقی و معراج انسانی به عالم والا و بالایی است که با استعانت از آن میتوان راه عشق و تعالی را پیمود و آن را برای صعود زیربنا قرار داد و از خوان نعمتهای الهی جلوس و از مائدههای ربانی و سماواتی آن بهره برد. در این ماه باید از کسانی بود که دستش از الوان نطع کرم بیانتهای کردگار خالی نباشد. در این ماه باید آموخت که همه اعضا و جوارح باید دعوت کریمانه و مهربانانه حق را لبیک گویند و دل و قلب و جسم باید از منازعه، حسد، مجادله، ظلم، بیخردی و دلتنگی تهی گردند و بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم شود. بارالها کمک کن رو سیاه درگهت نباشیم….
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۰ساعت 18:15  توسط عبدالله
|
ظهر عاشورا نزدیك می شد، سی نفر از اصحاب حسین علیه السّلام درجریان یك درگیری و تیراندازی كه بوسیله دشمن انجام گرفت به خاك و خون غلطیدند. بقیه در انتظار جانبازی لحظه شماری می كردند و بی قراری می نمودند. ناگهان مردی از اصحاب اباعبدالله به نام ابو ثمامه صیداوی ؛ متوجه شد كه ظهر شده است به خدمت امام علیه السّلام شتافت و عرض كرد: یا ابا عبدالله ! وقت نماز فرا رسیده است و ما دلمان می خواهد برای آخرین در زندگی ، نماز جماعتی با شما بخوانیم . حضرت سر سوی آسمان برداشت و فرمود: ذَكَرْتَ الصَّلوهَ جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ الْمُصَلّین ؛ نماز را یاد كردی ، خداوند تو را از نماز گزاران قرار دهد. فرمود: از این قوم بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا ما نماز گذاریم . حصین بن تمیم چون این بشنید فریاد برداشت كه نماز شما مقبول درگاه خدا نیست . حبیب بن مظاهرعلیه السّلام ا صدای بلند فرمود: نماز پسر رسول خداصلّی اللّه علیه و آله قبول نمی شود و از تو قبول خواهد شد. امام در همان میدان جنگ به نماز ایستاد و اصحاب هم به آن حضرت اقتدا كردند. (نمازی كه در اصطلاح فقه اسلامی نماز خوف نامیده می شود یعنی دارای دو ركعت به مانند نماز مسافر). نیمی از یاران در مقابل دشمن ایستادند و نیمی به جماعت اقتدا كردند. نمازگزاران می بایست یك ركعت از نماز را با امام بخوانند و ركعت دیگر را خود بجا آوردند تا زودتر پُست را از دوستان تحویل گرفته و آنها نیز فضیلت جماعت و نماز خواندن با حسین علیه السّلام را در یابند. امام و یارانش از دشمن چندان دور نبودند و در حمله ناجوانمردانه ای كه دشمن انجام داد اصحابی كه خود را مقابل خصم سپر ساخته بودند مورد اصابت تیرهای دشمن قرار گرفتند. وقتی كه امام نمازش تمام شد یكی از رادمردان را در خاك و خون غلطان یافت . سعید بن عبدالله حنفی بود. امام خودش را به بالین او رساند، سعید تا متوجه شد كه آقا به بالینش آمده ، عرض كرد: یا ابا عبدالله ! اوفیتُ؛ آیا من حق وفا را بجا آورده ام ؟ آری این بود آخرین نماز اباعبدالله و یاران پاكبازش در ظهر عاشورا در سرزمین كربلا!!.
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۰ساعت 19:40  توسط عبدالله
|
روزی گذشت وگذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند وخدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت :می اید من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که درد هایش را در خود نگه میدارم وسرانجام گنجشگ روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.فرشتگان چشم به لبهایش دوختند گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود. با من بگو از انچه سنگینی سینه ی توست. گنجشگ گفت:لانه ی کوچکی داشتم ارامگاه خستگی هایم بود وسر پناه بی کسی ام تو همان را هم از من گرفتی.این توفان بی موقع چه بود؟لانه ی مختصرم کجای دنیا را گرفته بود وسنگینی بغض راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد فرشتگان همه سر به زیر انداختند.خدا گفت:ماری در راه خانه ات بود خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند ان گاه تو از کمین ما رپر گشودی گنجشگ خیره در خدایی خدا مانده بود.خدا گفت وچه بسیار بلاها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم وتو ندانستی... اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود نا گاه چیزی در درونش فرو ریخت و های های گریه اش ملکوت خدا را پر کرد.
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۰ساعت 19:17  توسط عبدالله
|
برخورداری از حس ارزشمندی و اعتماد به نفس فوری به مثابه یک سرمایه ارزشمند حیاتی برای همه انسانها به ویژه کودکان و نوجوانانی که از مهارت¬های اجتماعی کمتری برخوردارند از مهم¬ترین عوامل پیشرفت و شکوفایی استعدادها و خلاقیت¬هاست. به قول «مزلو» یکی از روانشناسان معروف ما برای سلامت روانی خود نیاز به احساس اعتماد به نفس مثبت و قوی داریم. بنابراین برای برخورداری از اعتماد به نفس، انسان نیاز دارد که از احترام و شان اجتماعی مطلوب و نگرش مثبت به خویشتن بهره¬مند باشد. باید توجه داشت که رفتارهایی از قبیل بی توجهی، تحقیر، تهدید، تنبیه و ایجاد موانع و محدودیتهای بی جهت برای فعالیتهای کودکی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست از آفتهای رشد این ویژگی در او محسوب می¬شوند. طبیعی است از کودکی که فاقد اعتماد به نفس است نمی¬توان پیشرفت¬های قابل ملاحظه¬ای را در امر تحصیل، فعالیتهای شغلی و حرفه¬ای و مهارتهای ارتباطی انتظار داشت. بنابراین لازم است با روشهایی حس اعتماد به نفس این کودکان را بالا برد.
+ نوشته شده در شنبه یکم مرداد ۱۳۹۰ساعت 15:43  توسط عبدالله
|
برای رفتار با فرزندان
+ نوشته شده در شنبه یکم مرداد ۱۳۹۰ساعت 15:36  توسط عبدالله
|
گوهر گرانبهای نیایش تعلیم خاص خداست که به وسیله انبیایعظام (علیهم السلام) به بشر ارزانی داشته است . آن دم کهانسان دست نیایش به سوی پروردگار خویش برمیدارد ، در حقیقت زخمه محبت الهی است تارهای دل را به لرزش واداشته تا با اوعاشقانه سخن گوید اگر اجازه او نبود ، چه کسی میتوانست زبان به ستایشش گشاید ؟ کلام حق را در سخن منظوم مولوی نیز درمییابیم :
+ نوشته شده در شنبه یکم مرداد ۱۳۹۰ساعت 15:26  توسط عبدالله
|
اینکه انسان را اشرف مخلوقات وخلیفه خدا بر روی میدانند در ابتدا امی است کاملا منوط به شکوفایی ،رشد وفعلیت رسیدن استعدادهای انسانی بالقوه در او که در جریان حیات رخ خواهد داد .در غیر انصورت ،برای انسانی که جز به خوروخواب وشهوت نمی اندیشد ودر مرتبه ی حیوانی خویش در جا زده است ،زیبنده تراین است که بگوییم چنین انسانی اشرف مخلوقات می تواند بشود . انسان رسالتمند همواره خود را مسئول می داند والبته مقصر وکم کار چنانچه مولای متقیان ،امام علی (ع)در نهجالبلاغه می فرمایند که انسانهای متقی اول خود را مقصر میدانند .براین اسا شایسته است که ما نیز گاهی از کوتاهی ها وقصورهایمان عذر تقصیر به درگاه ایزد منان برده واز کارهای نکرده واز راههای نرفتیمان توبه کنیم . انسان رسالتمند ومسئول با نگاه به حقیقت ،در مسیر فردایی روشن گام برمیدارد وهرگز تسلیم واقعیت های موجود نخواهد شد ،نگاه به فردا روشن وچشم انداز زیبایی که افق می افریند ،امید میبخشد وبا بشارت ظهور منجی (عج)به کویر خسته دلها حیاتی دوباره می بخشد . امید به انسانهای آزاده که در این راه تنها نیستند واین وعده الهی است که آخر این جاده ،قطعا به فرجامی روشن وآینده ای نوید بش ختم خواهد شد ومگر نه این است که در آخر کار براساس وعده الهی "ان الارض یرثها عبادی الصالحون"(انبیاء۱۰۵) .......وتو هم اکنون با ترنم نجوای "الیس الصبح بقریب"،در کوران حوادث وسختی ها ،به مقابله با زشتی ها می پردازی وخوب میدانی قریب الوقوع بودن این حادثه بزرگ را ، برادر وخواهر مبارز ونستوهم اندکی صبر که سحر نزدیک است
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۰ساعت 2:5  توسط عبدالله
|
برای مبارزه در راه حق ،همیشه رسم براین است که گاهی کسی را با پس گردنی به میدان می آورند ،گاهی کسی را به جرم بی لیاقتی بیرون میکنند.یکی رامعطل نگه میدارند،یکی را دعوت میکنند .ودیگری از راه میماند.
درست مثل ماجرای کربلا،پس دراین میان،اگر یقین داشته باشی که "کل یوم عاشوراوکل ارض کربلا" همیشه تاریخ در جریان است وهمواره صدق میکند ،دیگر از راه نخواهی ماند ومگر نه این است که شب عاشورا هم عده ای از خطر گریختند وجبهه حق را ترک کردند ودرست در نقطه مقابل در همان ایام وروزها ،کسی مثل حر بن یزید ریاحی ،در حالی که اول قرار نبود در این جبهه باشد ،چون لیاقتش بیشتر از این حرفها بود وشایستگی حضور در این جبهه را داشت در آخر کار به این جبهه پیوست اینجا جنگیدن جگر شیر می خواهد مردانی با اراده آهنین که دنیا مانع حرکتشان نشود مگر نشنیده ای که اهل مبارزه میگویند جگر شیرنداری سفر عشق مرو............. وبدان در سفربس اینچنین دشوار ،همسفرانی خسته ودرمانده واهل کام وناز وبندگان نام ومقام ،هرگز نمی توانند پابه پای تو تمام مسیر را طی کنند وچه بسا در این راه ،تورا نیز از ادامه راه باز دارند زیرا: عشق کار نازکان نرم نیست عشق کار پهلوان است ای پسر وتوچه می دانی که تازیانه عشق گاه ،خانه نشینت خواهد کرد که تا بوده همین بوده وتا هست همین است ،پس اگر مسلمانی ،باید تسلیم باشی ودم نزنی ومبادا تو با این همه اعای دلدادگی از راه بمانی .ومقهور دنیا وزر وزیور آن وزن وفرزند وزندگی شوی راستی چه زیبا سروده است شاعر،آنجا که میگوید. عشق از اول سرکش وخونی بود تاگریزد هرکه بیرونی بود مخلص کلام آنکه ،این کار (کار تربیتی)یعنی خود را وقف تربیت مردم کردن ،در واقع نوعی معامله با خداست واجر ومزدش را خدا خواهد داد ،پس در این را بایستی از اپۀ شریفه (ان تنصروالله ینصرکم ویثبت اقدامکم )کمک طلبید آنگاه یا علی گفت وکار را شروع کرد راستی گفتم معامله با خدا نقل میکنند :حضرت آقا مقام عظمای ولایت ،امام خامنه ای (مد ظله العالی)وقتی در قم مشغول تحصیل علوم دینی بودند ،دوست داشتند در آنجا بمانند واز محضر اساتید قم بهره ببرند ،اما ایشان با خدا معامله کردند که خدا عوضش را به ایشان داد وان این بود که آقا به واسطه مریضی پدرشان به مشهد آمدند وخدا هم مرتبتی به ایشان داد که به خیلی از هم درسان ایشان نداد چودر معنی زنی بازت کنند پر فکرت زن که شهبازت کنند
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۰ساعت 23:41  توسط عبدالله
|
کار فرهنگی مملو از ناهمواری هاست ،پر از فراز ونشیب است بی عزم جزم نمی توان این مسیر را طی کرد .این راه ایثار گر می خواهد ،جبهه جنگ نرم مجاهد نستوه می طلبد . در این نبرد نابرابر ،گاهی در تیر رس دشمن قرار می گیری ،گاهی خودی ها آزارت می دهند ،گاهی از کیف نفس وبهره دنیا میمانی حقوق ومزایایت را قطع میکنند ،هر چه بر تلاشت می افزایی بیشتر بر تو سخت می گیرند ،اما یادت باشد که شرط انتظار این بود که منتظر از راه نماند . اگر ما برای آمدن امام زمان (عج)کار نکنیم پس چه کسی زمینه ساز ظهور منجی (عج)خواهد بود یادمان باشد به قول حافظ: در این درگاه حافظ را چو می خوانند ،می رانند.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۰ساعت 20:36  توسط عبدالله
|
|