رسالت همه ما زياد است، مخصوصاً بزرگواراني كه عهده دار نماز جماعتند. مستحضريد كه در همه موارد؛ چه در قرآن، چه در روايات، سخن از «اقامه نماز » است، نه سخن از خواندن نماز: اقيموا الصّلاه(1)، يقيمون الصّلاه(2)، مقيمين الصّلاه(3)و مانند آن.
سرّش آن است كه اين كتاب، يعني قرآن حكيم و قرآن كريم و قرآن مجيد به بهترين اوصافي كه ممكن بود متّصف شد. ذات أقدس له درباره اين كتاب فرمود: يس و القرآن الحكيم(4). اگر اين كتاب، كتاب حكيم است، چنان كه هست؛ معارف آن بايد حكيمانه باشد. چون دين، نماز را ستون دين مي داند: الصّلاه عمود الدّين(5)؛ اگر در يك آيه اي از آيات قرآن سخن در اين بود كه شما ا قرؤا الصّلاه، نماز بخوانيد؛ اين با آن تعبير نماز ستون دين است هماهنگ نبود؛ ديگر اين كتاب، كتاب حكمت نبود؛ ديگر حكيم نبود ! اگر نماز ستون است، چنان كه هست؛ ستون را نمي خوانند، ستون را اقامه مي كنند. لذا در همه موارد سخن از اقيموا الصّلاه است، يقيمون الصّلاه است، مقيمين الصّلاه است و اين ستون در مساجد به دست شما بزرگواران، ائمه جماعات است. هر كسي نمي تواند ستون خيمه را به پا كند ! گاهي ممكن است بعضي از نخ هاي فرعي خيمه را ببندند، ولي ستون خيمه به دست يك انسان وارسته و عادل اقامه مي شود. يك انسان توانمند مي خواهد تا ستون دار باشد ! بنابراين شما بزرگواران بايد به قدري قوي باشيد كه ستون دين مردم را نگه بداريد !! اين مطلب اوّل.
علم متوسط و تقواي كامل ؛ دو شرط لازم
براي ائمه جماعات
مطلب دوّم آن است كه علم زائد، لازم نيست. حالا بر فرض علامه طباطبائي شديد، به درد جامعه نمي خوريد ! اگر كسي در اين حد شد، فقط بايد حوزه بماند و تدريس بكند و تأليف ! يك سواد متوسط و يك تقواي 100 درصد لازم است؛ ادب و تقوا و وارستگي را نمي شود 5/99 درصد كرد !! يك چنين آدمي(كه تقوايش ناقص است) دستش مي لرزد. او نمي تواند ستون خودش را نگه دارد، چه رسد به ستون جامعه! در رواياتي كه مربوط به ائمه جماعات است، آنجا ائمه اطهارفرمودند: اگر كسي بين خود و خداي خود يك گناه ولغزشي دارد، جلو نايستد:من كان ب ينه و ب ين الله سبحانه و تعالي ذنب مطالب، اين پرهيز كند از امامت. اگر خداي ناكرده لغزشي داريم، لا و لابد بايد توبه كنيم كه ديگر گناه نداشته باشيم، تا آن عرضه را داشته باشيم كه ستون دين را به دست ما بدهند !
ما هر جا كمبود داريم؛ چه در دولتمردان، چه در ملّت، مشكل ديني است! و گرنه اين كشور همه چيز دارد. ما از نظر جمعيّت، يك صدم مردم دنيائيم؛ الآن دنيا 7 ميليارد جمعيّت دارد، ما هم 70 ميليونيم؛ ما مي شويم يك صدم ! امّا از نظر امكانات گاهي 50، گاهي 30، گاهي 40 درصد، حدأقل 17 درصد، 18 درصد، 20 درصد امكانات در كشور ماست. ما يك صدميم و بيست صدم را در اختيار داريم؛ مع ذلك مشكل داريم.
تقواي روحانيّت، مهمترين عامل حفظ كشور
تنها چيزي كه مي تواند كشور را حفظ بكند، تقواست. اينكه بزرگان گفتند: ا تّقوا، نّ الهوي ح يض الرّ جال؛ مگر يك زن حائض مي تواند پيشنماز بشود ؟! آدم بي تقوا حائض است.يك آدمي كه در عادت ماهانه گير كرده، او نمي تواند امام جماعت بشود! مهمترين عاملي كه كشور را حفظ مي كند، تقواست؛ آن هم تقواي روحانيّت ! مردم وقتي عمل ببينند، راه مي افتند ! علم، مال خواص است؛ يك سواد متوسط و يك تقواي صد در صد كافي است. همين كه سطوح عاليه را آدم خواند، كافي است. ديگر لازم نيست چندين سال درس خارج بخواند و تعليقه داشته باشد و اينها ! حالا بر فرض شديد مجتهد، به درد محلّه تان نمي خوريد! شما فقط به درد حوزه مي خوريد كه تدريس كنيد و تأليف كنيد و اينها !
و ذات أقدس له در سوره مباركه توبه نفرمود روحانيون و طلبه ها و فضلاء بيايند در حوزه ها، درس بخوانند؛ بشوند مجتهد و مفسّر و فقيه و حكيم ! اينها حرفه است، اينها همه مقدّمه است. حالا بر فرض شديد حكيم ومفسّر؛ بعد چه ؟! اينها آسان است؛ يعني آدم 40 ـ 50 سال درس بخواند، بشود مجتهد، بشود حكيم، بشود مفسّر؛ اينها سخت نيست ! آن كه سخت است انسان شدن است و انسان سازي. در سوره مباركه توبه نفرمود: لولا نفر م ن كلّ ف رقه وطائ فه م نهم ل يتفقّهوا و ل يدرّ سوا و ل يصنّ فوا و ل يألّ فوا، كذا و كذا! فرمود: و ل ينذ روا (6). « ا نذار » هم عرضه مي خواهد. مگر هر كسي مي تواند مردم را از جهنّم بترساند ؟! حرف هر كسي هم در مردم اثر مي گذارد ؟! اينطور نيست.
پس اگر كسي به مقامات علمي رسيد، تازه در راه است و بين راه است. اگر به جائي رسيد كه حرفش جامعه را زير و رو كرد، مستمعين را زير و رو كرد؛ اين به مقصد رسيد: ل ينذ روا قومهم ذا رجعوا ل يه م (7)، نه ل يصنّ فوا و ل يفسّ روا و ل يدرّ سوا و ل يألّ فوا ! اينها همه اش آسان است. يعني 50 سال درس خواندن، مفسّر شدن، فيلسوف شدن سخت نيست؛ چه اينكه عدّه زيادي هم به اينجا رسيده اند. امّااينكه به جائي برسد كه حرفش جامعه را زير و رو بكند، حرف او دلها را بشوراند؛ آن سخت است. بنابراين رسالت و وظيفه اصلي ما هم همان است. اگر ن شآء الله به آنجا رسيديم، ل ينذ روا شد؛ ل ينذ روا نه يعني سخنراني بكند! آن هم آسان است. سخنراني كردن، كتاب نوشتن، آنكه ا نذار نيست ! آدم طوري زندگي كند كه وقتي گفت جهنّم، باورشان بشود. آن كه مشكل را حل مي كند، همان ا نذار است؛ در همه حالات با آدم هم هست.
بيانات حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي (مدظلّه العالي)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بقره/ 43 (2) بقره/ 3 (3) نساء/ 162
(4) يس/ 1 و 2 (5) وسائل الشيعه/ 4/ 27 (6و7) توبه/ 122
+ نوشته شده در چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۹۰ساعت 0:15  توسط عبدالله
|