- عصر روز يكشنبه هفته جاري، رهبر معظم انقلاب در ديدار نخبگان و اساتيد دانشگاه ها با ايشان، نشانه هاي مستندي ارائه فرمودند كه از تغيير هندسه سياسي، اقتصادي و اجتماعي جهان حكايت مي كرد. حضرت آقا، پيش از اين نيز با اشاره به شواهد و نمونه هاي روشني، از نزديك شدن تاريخ به يك «پيچ بزرگ» خبر داده و بر آن تاكيد داشته اند. وجيزه پيش روي نگاهي است گذرا به پاره اي از آنچه اين روزها در جاي جاي جهان و مخصوصا در جهان اسلام جريان دارد و به زباني ديگر از همين تغيير بنيادين در هندسه و ساختار جهان و نزديك بودن «پيچ بزرگ تاريخ» حكايت مي كند.

ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 13:43  توسط عبدالله  | 
خدا را سپاسگزاريم که يک نمونه‌اى از آنچه که در ماجراى بزرگ عاشورا ديده شد، نقل شد براى ما، در دوران ما به وجود آمد؛ مردان و زنان و جوانانى که به هدف انديشيدند، از جان، از مال، از تعلقات زندگى چشم پوشيدند؛ اين را ما در دوران دفاع مقدس به چشم ديديم و امروز ادامه‌ى آن و برکات آن را داريم مشاهده ميکنيم. تقارن اين ايام با حادثه‌ى عظيم عاشورا درس‌آموز است. هيچ وقت نبايد امت اسلامى و جامعه‌ى اسلامى ماجراى عاشورا را به عنوان يک درس، به عنوان يک عبرت، به عنوان يک پرچم هدايت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ى به عاشورا و به حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) است. همان طور که فرمود: «و انا من حسين»؛(1) بنا بر اين معنا، يعنى دين من، ادامه‌ى راه من، به وسيله‌ى حسين (عليه‌السّلام) است. اگر حادثه‌ى عاشورا نبود،



ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۱ساعت 14:55  توسط عبدالله  | 
مقام معظم رهبری با تاکید بر اینکه همه از هندسه غلط بین‌المللی خسته شده‌اند، تأکید کردند: سران سیاسى و نظامى رژیم غاصب صهیونیستی ‌سعى در نابودى و هضم فلسطین در معده‌‌ حرامخوار رژیم صهیونیستى دارند.
شانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد صبح امروز با سخنرانی مقام معظم رهبری و با حضور سران 120 کشور عضو سازمان ملل در محل سالن اجلاس سران در تهران آغاز به‌کار کرد.
متن کامل بیانات مقام معظم رهبری در این اجلاس به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به شرح ذیل است:


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه نهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 16:12  توسط عبدالله  | 

هر روز ، روزِ قدس است ...

اگر در دل به این حرف معصوم باور داشته باشیم که :

"هر کس صدای مظلومی را بشنود و او را یاری نکند، مسلمان نخواهد بود"

 

مسجد الاقصی

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۱ساعت 14:21  توسط عبدالله  | 

آدم ها ممكن است به حسب اختيار و آزادي، خاكستري زندگي كنند اما خاكستري نمي مانند؛ خواص و شهرگان و چهرگان و صاحبان نفوذ هم. فراز و نشيب دارند اما در همين بالا و پايين شدنشان، عاقبت سعادتمندانه يا آميخته با شقاوت خويش را رقم مي زنند. آدم ها به دست خويش ساخته مي شوند. در آغاز مجال مانور بسياري دارند اما هرچه ديوار شخصيت خويش را بالاتر مي آورند، امكان رفت و آمد و ترددشان ميان جبهه حق و باطل كمتر مي شود. حربن يزيد رياحي اگر در لحظات آخر از عمق سپاه يزيد به پيشاني سپاه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) برگشت، به خاطر پاكي گوهر و ادبي بود كه با آن پرورش يافته بود؛ اگرنه احتمال فراوان هست كه انسان بي پروا تبديل به عمربن سعد ابي وقاص يا شمربن ذي الجوشن و شبث بن ربعي شود. البته گزينه صفر و صد هم هست، معاويه و يزيد و عمروعاص شدن يا در زمره كساني درآمدن كه درباره شان گفته شد عاش سعيداً و مات سعيداً. اما اغلب آدم ها در مرز باريك سعادت و شقاوت، و حق و باطل، نوسان دارند. بي دليل نبود كه از سوي اولياي الهي مامور شديم در ماه مبارك رمضان هر شب «اعوذ بجلال وجهك الكريم...» بگوييم و در دهه آخر اين ماه از پروردگار مسئلت كنيم «... أن تجعل اسمي في هذه الليله في السعداء و روحي مع الشهداء و احساني في علّيين و اسائتي مغفوره و ان تهب لي يقيناً تباشر به قلبي و ايماناً يذهب الشكّ عنّي...».


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ساعت 11:43  توسط عبدالله  | 
نشانه های تحول عظيم جهانی و نقش برجسته ايران در اين گذار تاريخی/فرهنگ مجاهدت برای جبهه حق در دانشگاهها گسترش يابد (۱۳۹۱/۰۵/۲۲ - ۲۰:۰۳)
حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب عصر امروز (يكشنبه)در ديدار صدها نفر از اساتيد، محققان و پژوهشگران دانشگاهها، جهان را در حال گذر و تحول به سمت يك «ساختار و هندسه جديد سياسي، اقتصادي و اجتماعي» خواندند و با تبيين جايگاه و نقش آفريني ويژه ملت ايران در اين تحول عظيم تاريخي تأكيد كردند: نخبگان كشور از جمله دانشگاهيان مي توانند با عمل به وظايف بسيار مهم خود در اين برهه بسيار حساس تاريخي، به ارتقاي جايگاه ايران در ساختار جديد جهان،‌ كمك تعيين كننده اي كنند.

ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 14:8  توسط عبدالله  | 

يك يك يك بود كه آدمي اولين محاسبه را كرد. رياضيات و محاسبات به اندازه عمر آدم قدمت دارد. اولين معادله را جناب آدم و حوا در همان روضه رضوان بستند. 1/1/1 بود يا چند روز ديرتر. نه، هنوز شمارشگر زمان به كار نيفتاده بود. اينجا جنت جاودانگي بود. اولين معادله و محاسبه را جناب ابليس براي آدم و حوا چيد، اما چه محاسبه و مقايسه اي! كل اگر طبيب بودي... شيطان اگر واقعيت شناس و محاسبه گر حاذقي بود كه 6 هزار سال عبادت را با يك مقايسه سراسر مغالطه بر باد نمي داد. جناب آدم نحوه محاسبه سراسر مغالطه ابليس را به چشم ديد و شنيد كه چگونه بر او در حضور خدا و فرشتگان فخر مي فروشد و جنس خاكي او را تحقير مي كند. ديد كه اين جنيّ درآمده در هيئت فرشتگان چگونه دشمني آشكار مي ورزد. با اين همه جناب آدم و حوا دستگاه محاسبه خود را اولين بار با دست شيطان استارت زدند و روضه رضوان را به دو گندم فروختند. و شد آغاز حكايت زيانكاري انسان. ان الانسان لفي خسر.
مي گفت خدا شما را از اين- گندم يا سيب- نهي نكرده جز اينكه نمي خواهد شما فرشته شويد يا به زندگي جاودان برسيد. پس اگر مي خواهيد از ملائك شويد يا به جاودانگي دست يابيد، از من بپذيريد. و سوگند كه من ناصح و خيرخواه شما هستم! ناكس قسم هم خورد تا محاسبه او باورپذير شود. به چه چيز قسم خورد؟ الله اعلم. باور كردند و خطاي آدم و حوا چند تا شد. كاش خود نافرماني كرده بودند از سر كنجكاوي. نافرماني كردند به خاطر اعتماد به دشمن و ترديدي كه به خداوند پيدا كردند. آيا بدتر از اين هم مي شد معادله بست و محاسبه كرد؟ خواستند فرشته شوند؟! مگر جناب آدم نديد برتري خود بر فرشتگان را آن هنگام كه همه ملائك فرمان داده شدند تا به خاطر او سجده كنند و سر بر خاك بگذارند؟! مگر به او بشارت ندادند كه وسعت هستي براي تو و خليفه اللهي تو آفريده شده است؟ اين سوءمحاسبه از كجا آمد؟ اولين محاسبه آدمي در واقع محاسبه نبود، وسوسه و مغالطه اي بود كه در هيئت محاسبه پيش چشم او نقش بست. فرجام عمل و خروجي اين محاسبه همان بود كه زشتي هايشان آشكار گردد و شرمنده شوند. از بهشت رانده شدند. «اهبطوا بعضكم لبعض عدو». فرزندان آدم دشمن هم شدند و در همان نسل اول، قابيل برادر خود هابيل را كشت چون در دستگاه محاسبه بني آدم خلل افتاده بود. درست مانند ترازو و قطب نمايي كه به مانعي يا مغناطيس، از محاسبه دقيق و درست بازماند. شد يك يك يك و تاريخ آغاز شد؛ در حالي كه خداوند برحذر مي داشت. «اي فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد همچنان كه بيرون كرد پدر و مادر شما را از بهشت و لباس از تن آنها كند تا زشتي هايشان را به آنان نشان دهد. همانا او و همانندهاي او مي بينند شما را از جايي كه شما آنها را نمي بينيد. همانا ما شياطين را اولياي كساني قرار داديم كه ايمان نمي آورند» (آيه 72سوره اعراف).
اين گونه بود كه سه گانه تكبر و طمع و حسادت بلاي جان انسان شد و شيطان ويروس بيماري مرگبار خود را به نسل آدم سرايت داد. امام مستكبران به خاطر تكبر، تحقير و رانده شده بود پس بيماري خود را در جان آدمي دميد. به تهي دستي دعوت كرد و به فحشا فرمان داد. وعده داد و در حباب آرزوهاي دروغ دميد. به لغزشگاه ها فراخواند و قدم ها را بر پرتگاه لغزاند. جز اين نبود كه مي خواست ميان فرزندان آدم بغض و دشمني بيندازد. «انّما يريدالشيطان ان يوقع بينكم العداوه و البغضاء». بدفهمي از واقعيت ها را پيش چشم انسان ها زينت داد و از ميان رفوزه هاي حقيقت و دل سپردگان به «رياضيات مغالطه» سرباز گرفت و ارتش ساخت. ارتشي در برابر تك تك انبيا و اوليا كه سوارگان آن شياطين و پيادگان آن «مجرمان» بودند. «وكذلك جعلنا لكل نبي عدواً شياطين الانس و الجنّ» و «كذلك جعلنا لكل نبي عدواً من المجرمين». اطاعت خدا و عبوديت حق، دشمن پيدا كرد و شيطان ها روش جدال با مؤمنان را به دوستان خود آموختند. «انّ الشياطين ليوحون الي اوليائهم ليجادلوكم». اين شد رسم به دوستي گرفتن دشمن و دشمن گرفتن دوست. شيطان در حرص آدمي دميد و پيش چشم او شعبده بازي و صحنه آرايي كرد تا جاي آب در پي سراب رود. «ان ّالذين ارتدّوا علي ادبارهم من بعد ما تبيّن لهم الهدي الشيطان سوّل لهم». وقتي به تسويل و تحريص و صحنه آرايي دشمن در مقابل واقعيت ها- و به نام واقعيت- تن دادند، خذلان و خواري را به جان خريدند كه قاعده اين بود. «كان الشيطان للانسان خذولاً». اقوام و مردمان بسياري دچار نكبت و خواري شدند چون دشمن را به دشمني كه نه، به دوستي و مشاورت گرفته بودند. «انّ الشيطان لكم عدو فاتّخذوه عدوّاً». شد حكايت تاريخ انسان و رهبران حق. «پيش از تو پيامبري نفرستاديم مگر اينكه هرگاه طرح و نقشه اي ريخت، شيطان القائاتي در آن كرد اما خداوند آن القائات را از ميان برد و آيات و نشانه هاي خود را محكم كرد... تا القائات شيطان را مايه آزمون و گمراهي كساني قرار دهد كه قلب هايشان مريض است و دچار قساوت شده است...و اينكه اهل علم بدانند اين حقي است از جانب پروردگارت پس ايمان بياورند و دلهاي آنها خاشع شود.» (آيات 52 تا 54 سوره حج).
اين، نيمه خالي تاريخ كه نه، بخش حباب آلود و تار پندار بسته آن بود. اما واقعيت، فربه تر از اين آرايه ها و انگاره هاست. فراز و نشيب تاريخ شهادت مي دهد كه ترفندهاي شيطان ضعيف است (انّ كيد الشيطان ضعيفاً) و تنها هم نشينان شياطين هستند كه رعب در دلشان مي افتد. «انما ذلكم الشيطان يخوّف اوليائه». تاريخ گواه است كه هرجا امت ها شياطين و مجرمان را به دشمني گرفتند و به لوازم آن پايبند ماندند، به توانگري و پيروزي و بهروزي و امنيت رهنمون شدند. در همين انطباق با واقعيت قدرت بود كه نه نمرود غلطي توانست بكند و نه فرعون، نه ابوجهل و ابولهب و نه ابوسفيان. و در روزگار معاصر- در همين انقلاب و جنگ چندلايه- ما و دشمن به يك يقين واحد رسيديم، همان كه نشريه نومحافظه كار ويكلي استاندارد در واشنگتن نوشت: «به قول آيت الله خميني آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند.» نفس پيروزي انقلاب اسلامي در پس 150سال كشاكش ملت ايران با جبهه استبداد و استعمار، آيت الهي بود و تداوم عزتمندانه و بالنده و پيش رونده آن، معجزه ديگري به ارزش اصل انقلاب. لغزش ها و ريزش ها پيش اين درخت تنومند و بالنده استقامت قابل اشاره نيست. «انّما استزلّهم الشيطان ببعض ماكسبوا». بد ديدند و بد چيدند و سپس فرو ريختند. اما اصل بناي انقلاب و پايداري توأم با پيشروي آن، مهم ترين ميزاني است كه باقي دعاوي را بايد بر كفه آن سنجيد. قوي ترين دليل بر يك شيء، وجود آن است. و قوي ترين دليل بر اصالت و اتقان راه انقلاب، تداوم پوياي آن است همچنان كه پيش از خود سابقه ندارد و ديگر راه ها قبل و بعد از آن جواب نداده است. ما آن گونه كه رسانه هاي آمريكايي نظير نيويورك تايمز و صهيونيست هايي چون بنيامين نتانياهو اذعان كرده اند آهسته و پيوسته در شطرنج قدرت با غرب پيش رفته ايم. و امروز انبوه واقعيت ها شهادت مي دهد كه هرچه منحني قدرت جمهوري اسلامي ايران رو به صعود است، منحني قدرت دشمنان رو به افول گذاشته است.
اين بدان معنا نيست كه مسير حركت انقلاب مستلزم محاسبه و رنج و تلاش و خطرپذيري نيست و راه، هموار و بي خطر است. خير، كسي چنين ادعايي نمي كند اما يقينا مي شود ادعا كرد و براي آن انواع دلايل اقامه كرد كه در مقام محاسبه، گفتمان انقلاب اسلامي، پرسودترين و كم خطرترين راه را پيش روي ملت ما نهاد. يك دليل، تجربه 200سال اخير از زمان جنگ هاي ايران و روس (و هرات) و سپس سرنوشت نافرجام نهضت هاي مشروطه و ملي شدن نفت به فاصله 50 سال است. ملت ما به مرور ياد گرفت كه براي پيروزي بايد به جاي نوكران، شيطان بزرگ را نشانه بگيرد و ذره اي خوش گماني نسبت به او در دل خود راه ندهد و هيچ نهراسد. هركس كه بدگماني- واقع بيني- ملت ما نسبت به استكبار آمريكا و انگليس و اسرائيل را به چالش مي گيرد بايد مصداقا توضيح دهد كه خوش باوري يا رعب و تسليم در برابر مستكبران، كجاي عالم جواب داده است؟
آيا سلاطين قاجار و پهلوي از اين مسير نتيجه اي عايد كشور كردند؟ متجددان و روشنفكرمآبان يكصد سال اخير از تقي زاده و دولت آبادي و فروغي تا مصدق و بازرگان و بني صدر و بعدي ها چطور؟ آيا فلسطيني ها با عرفات و ساف و فتح توانستند كمترين حقوق خود را تأديه كنند؟ آيا زاويه يك ملي گراي سكولار در قواره دكتر مصدق با اسلام و نرمش و خوش گماني او نسبت به ابرقدرت تازه وارد (آمريكا) و مذاكرات آن چناني توانست دولت او را در متن نهضت ملي كردن نفت از «تحريم اقتصادي» شوراي امنيت و سپس كودتاي مشترك ام آي 6 انگلستان و سازمان سيا مصون دارد؟ آيا خوش رقصي ها و نرمش هاي نهضت آزادي و سازمان مجاهدين خلق و طيف بني صدر در حاكميت از طمع و توطئه دشمنان كاست و يا آنان را گستاخ تر كرد؟ همين جا يك نتيجه راهبردي بگيريم و آن اينكه خوش گماني يا مرعوبيت و نرمش و سازش با دشمنان اساسا يك راه و گزينه در كنار ساير گزينه ها نيست بلكه ذاتا و به شهادت تاريخ حركت در بن بست است و چالش ها و تهديدها را دوچندان مي كند. اما طنز تلخ اين است كه ترويج كنندگان همين راه بن بست، ادعا كنند راه انقلاب اسلامي بن بست است! گنده تر و گستاخانه تر از اين نمي شود مغالطه كرد و خلاف واقع گفت.
واقعيت اين است كه هيچ چيز ارزشمندي بدون هزينه و زحمت و مجاهدت به دست نمي آيد. و هيچ واحد انساني بدون ارزش و آرمان زندگي نمي كند. آنها كه مي گويند ارزش ها و آرمان ها را فرو بگذاريد و به واقعيت بچسبيد، به وضوح خلاف واقع مي گويند. انسان بي آرمان وجود ندارد. مگر همين ها فاقد آرمان- ولو ضد آرمان هاي متعالي- هستند و مگر در طول تاريخ هزينه سست عنصري و عافيت طلبي خود را از جيب منافع و امنيت ملي نپرداخته اند؟ آيا با منطق زمين بدهيد و زمان بگيريد كه اولين رئيس جمهور تاريخ انقلاب- برخلاف جاه طلبي در حوزه داخلي- ادعا مي كرد، مي شد از ميهن دفاع كرد؟ و آيا تملق گويي ديگران در قبال دولت آمريكا مانع از آن شد كه دولت بوش ما را در محور شرارت قرار دهد و تهديد به حمله اتمي و اشغال نظامي نكند؟! سياستمداران پيشقراولي كه حاضر نشدند سختي مجاهدت و خطرپذيري توأم با تدبير را به جان بخرند، با گشاده دستي از سرمايه امنيت و منافع ملي هزينه كردند و به روزنه هاي تهديد وسعت دادند. شاه سلطان حسين ها و فتحعلي شاه ها نه تنها زيان كردند بلكه خسارت هاي تاريخي را متوجه مردمان خود كردند.
انّ الانسان لفي خسر. انسان همواره آلوده به سوءمحاسبه و بدفهمي واقعيت و زيانكاري است، مگر آنها كه در كنار ايمان و عمل صالح، يكديگر را به حق و صبر سفارش مي كنند. ايمان و عمل صالح، بصيرت و صبر مي آورد و افق هاي واقعي قدرت را پيش روي انسان مي گشايد، مشروط بر آن كه آدمي دنده عقب نگيرد و به واسطه نقض ميثاق الهي، رشته هاي تابيده قدرت را وانتابد و از هم نگشايد. اگر معاويه در آوردگاه صفين 200 عمله را با بيل و زنبيل به كار گماشت تا صحنه شكستن بند فرات و جاري كردن سپاه به جانب سپاه اميرمؤمنان را بازي و بازسازي كنند امروز هزاران كارگر رسانه اي و سياسي و فكري به نيابت از اردوگاه شيطان بزرگ مشغول كارند تا هم زخم ها و آسيب هاي بزرگ نشسته بر پيكره ابرقدرت ها را بپوشانند و هم تهديد بتراشند يا تهديدهاي موجود را 10برابر آنچه هست بزرگ نمايي كنند. كم نيستند عبدالله صالح!هايي كه به نيابت از دشمن و با قسم اكيد وسوسه كنند يا بترسانند. آن روز هم از سوي ماشين جنگ تبليغاتي معاويه تيري به سپاه اميرمؤمنان روانه شده بود اما نه براي كشتن، بلكه ظاهرا براي پيغام رساني از سر خيرخواهي! مضمون پيغام اين بود «من عبدالله الناصح... معاويه قصد دارد بند فرات را تخريب سازد تا همه شما را غرق كند. خود را واپاييد و احتياط را از دست ندهيد

+ نوشته شده در  یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۱ساعت 13:3  توسط عبدالله  | 

يكي از داغ ترين بحث هايي كه اين روزها مطرح است؛ اسلامي سازي علوم به خصوص در دانشگاه ها است. تمركز اصلي اين بررسي ها نيز بر روي علوم انساني استوار است؛ علومي كه به گفته بسياري از انديشمندان، علاوه بر چگونگي روش تحقيق، نوع نگاه به ديگر علوم اعم از پزشكي و فني و پايه را عميقاً دچار تغيير مي كند.
بي جهت نيست كه در كنار قديمي ترين دانشگاه كشور يعني دانشگاه تهران، حد فاصل خيابان قدس و وصال تابلويي با عنوان پژوهشگاه اسلامي سازي علوم در دانشگاه، نظرها را به خود جلب مي كند.
مهم ترين سوالي كه اين جا به ذهن مي رسد آن است كه يعني علومي كه تا امروز در دانشگاه خوانديم و اين روزها نيز به جمع كثيري از دانشجويان ارائه مي شود؛ اسلامي نبوده؟
چرا براي اسلامي سازي اين دوره بلند سپري شده؟ به عبارتي اگر ما در صدر انقلاب شاهد وقوع انقلاب فرهنگي هستيم كه بستر و زمينه اصلي آن همان اسلامي كردن علوم در دانشگاه بوده؛ پس چرا نتايج آن نه تنها مشهود نيست بلكه گويي تازه در صدد ورود به چنين حوزه اي هستيم؟
اين سوال و ساير سوالهاي اين موضوع پر حاشيه را با دكتر مجيد كافي؛ جامعه شناس و پژوهشگر حوزه و دانشگاه پي گرفته ايم.
¤ مهم ترين بحثي كه در زمينه اسلامي سازي مطرح است؛ اسلامي سازي است. يعني ما در گذشته و حال، علوم اسلامي نداشته ايم؟
- در مورد اين سوال بايد جواب داد: خير! اين يك واقعيت است كه علوم مدرني كه در دانشگاهاي ما وارد و در حال تدريس است؛ اسلامي نيست. بعضي در اين خصوص اظهار كرده اند كه ظرفيت اين علوم و بستري كه در آن شكل گرفته باعث شده اسلامي نباشد؛ بعضي ديگر به لحاظ روش شناسي آنها را تحليل كرده و حتي بعضي در ساحت انسان شناسي؛ فراخور ديدگاه هايي كه وجود دارد؛ پسوند اسلامي را براي اين علوم زائد مي دانند.
¤ چرا؟
-


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ششم خرداد ۱۳۹۱ساعت 11:34  توسط عبدالله  | 

از اجلاس دو روزه بغداد و مذاكرات فشرده تيم هسته اي كشورمان با نمايندگان 1+5 اگرچه هنوز گزارش رسمي و اطلاعات دقيقي منتشر نشده است و طرفين درباره نتايج به دست آمده و يا بن بست هاي احتمالي به كلي گويي بسنده كرده اند ولي شواهد موجود و برخي از اظهارنظرهاي پيراموني حكايت از آن دارند كه آمريكا و متحدانش- مخصوصا انگليس- از اجلاس بغداد و پيش از آن، اسلامبول 2 و نيز مذاكرات بعدي در مسكو تامين نياز سياسي خود در شرايط بحران زده كنوني غرب را دنبال مي كنند تا آنجا كه مي توان گفت برخي از كشورهاي گروه 1+5 مذاكره را فقط براي مذاكره مي خواهند و نه حل مسائل فيمابين و يا ذوب شدن «يخ هاي مصنوعي» كه طي 10 سال گذشته در فضاي چالش هسته اي با ايران اسلامي پراكنده اند. اگر ماجرا اينگونه باشد- كه شواهد نشان مي دهد اينگونه است- موافقت ايران با ادامه مذاكرات در مسكو و يا هر نقطه ديگر جهان نياز به بازنگري و تجديدنظر جدي دارد و بيم آن مي رود كه ادامه مذاكرات، دستكم بدون تنظيم و تدوين يك چارچوب كاري -MODALITY- و الزام طرفين به حركت در بستر آن، بازي در زمين دشمن باشد. چرا...؟!
1


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ششم خرداد ۱۳۹۱ساعت 11:31  توسط عبدالله  | 

برسر سفره احساس اگر جایی هست سخن ساده تبریک مرا جا بدهید

«عید» در بیرون از وجود ما حضور دارد، در وجود خود هم عیدی پدید آوریم و به «خانه‌تکانی دل» بپردازیم، چه زیباست که در کنارتحویل سال»، شاهد «تحول حال» هم باشیمر

متن کامل پیام مقام معظم رهبری به مناسبت آغاز سال 1391 هجری شمسی به شرح ذیل است:

«
 

ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 10:9  توسط عبدالله  | 
فرهنگ باستانی و یا همان سنت آباء و اجدادی، باورها و رفتارهایی اند که نوع انسانها به حفظ و نگهداری آن علاقه مند هستند و سعی می کنند به مانند نیاکان خود به آن باور، عقیده مند باشند و آن رفتار را به مثل قدیمی های خود تکرار کنند.


چهارشنبه سوری

سخن در این است که آیا تمام این باورها و رفتارهایی که از گذشتگان به ما رسیده است همگی درست هستند و صحیح؟ اگر ثابت شد برخی از این سنت های باستانی خرافه ای بیش نیستند آیا باز هم باید بر آن اسرار ورزید و پا فشرد؟

موضع قرآن کریم در مورد آیین های باستانی

از نظر قرآن کریم اگر سنتی، عقیده و رفتاری که به ارث رسیده است دارای دلیل عقلی و یا نقلی معتبر بود تبعیت از آن صحیح است و روا و اگر اینگونه نبود پیروی از آن مصداق پیروی کورکورانه است که هر انسان عاقلی خود و دیگران را از آن برحذر می دارد.

مبارزه قرآن کریم با هر فرهنگ باستانی ایی که دلیل(عقلی و نقلی) ندارد

مبارزه با آیین باستانی بت پرستی

بت پرستان دو دسته بودند. دسته اول که برای بت پرستی خود استدلالی دست و پا می کردند و به زعم خودشان دلیل منطقی می آوردند و دسته دوم که حرفشان این بود: بت می پرستیم چون پدران ما بت می پرستیدند. قرآن کریم می فرماید وقتی از آنها سوال می شود شما معبود شما کیست؟ جواب می دهند: «نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لهََا عَكِفِین‏»؛ بتهایى را پرستش مى‏كنیم و همواره مشغول عبادت آنهاییم و آنگاه که دلیل این کار از آنها پرسیده می شود جواب می دهند: «بَلْ وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا كَذَالِكَ یَفْعَلُونَ»؛ چون پدران ما این کار را می کردند ما نیز از آنها پیروی کرده و راهشان را ادامه می دهیم.(شعراء/ 70- 74)

خلاصه دلیل بت پرستی شان این بود: چون بت پرستی یکی از آیین های باستانی ماست بنابراین ما باید آن را حفظ کرده و در آنجام آن کوتاهی نکنیم.

موضع قرآن کریم در برابر این سنت آباء و اجدادی

خداوند در پاسخ به ادعای این گروه ابتدا از آنها دلیل می خواهد می فرماید: «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» آیا خداى دیگرى جز خداوند هست؟ بگو: اگر راست مى‏گویید، دلیلتان را بیاورید.(64/نمل)

جنس این دلیل را هم شرح می دهد تا کسی گمان نکند هر چیزی را می توان به عنوان دلیل ارائه کرد و آن را پشتوانه حفظ فرهنگ باستانی قرار داد. بر همین اساس بود که به مدافعان آیین بت پرستی فرمود: «ائْتُونىِ بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَرَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِین‏»؛ اگر راست مى‏گویید، براى من از كتابهاى آسمانى قبل از قرآن دلیلى بیاورید كه دلالت كند بر اینكه خدایان شما در خلقتِ قسمتى از آسمانها و یا خلقتِ قسمتى از زمین شركت دارند (دلیل نقلی معتبر) و اگر از كتابى آسمانى نمى‏آورید، حداقل یک دلیل علمى (عقلی معتبر) بیاورید كه این ادعاى شما را اثبات كند. (4/احقاف)

أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ » این چه منطقی است؟! صرف سنت بودن یک کاری که نمی شود دلیل بر درستی آن. اگر پدران شما بر اساس هوا وهوس تصمیمی گرفتند و کاری را سنت کردند آیا باز هم بر خود لازم می دانید که آن را ادامه بدهید؟! آیا این مصداق تقلید کورکورانه نیست؟

دلیل منطقی از نظر قرآن

از توضیحی که قرآن در باره «دلیل منطقی» می دهد روشن می شود که دلیل یا باید نقلی معتبر باشد (آیه و یا روایتی معتبر) و یا عقلی مستدل (استدلال و برهان عقلی) و یا ترکیبی از این دو. اگر غیر از این بود آن فکر و یا عمل می شود باطل و خرافه؛ ترویج آن هم می شود خرافه گری و چون حرفی که مشرکان زدند نه دلیل عقلی بود و نه دلیل نقلی از این رو خداوند متعال سخن آنها را نپذیرفته و کار آنها را یک تقلید کورکورانه از یک فرهنگ و سنت بی دلیل پدرانشان می خواند:

در آیه 170 بقره آمده است: و هنگامى كه به آنان [كه آلوده به شركند] گفته می شود: از آن دینی که خدا نازل كرده پیروى كنید؛ پاسخ منفی می دهند و می گویند: ما از آیینى كه پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروى مى‏كنیم. قرآن بلافاصله این منطق خرافى و تقلید كوركورانه از نیاكان را با عبارتی كوتاه و رسا محكوم مى‏كند و می فرماید: «أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ » این چه منطقی است؟! صرف سنت بودن یک کاری که نمی شود دلیل بر درستی آن. اگر پدران شما بر اساس هوا وهوس تصمیمی گرفتند و کاری را سنت کردند آیا باز هم بر خود لازم می دانید که آن را ادامه بدهید؟! آیا این مصداق تقلید کورکورانه نیست؟

قرآن مجید در موارد بسیارى پیروى و تعصب كوركورانه از نیاكان را شدیدا مذمت كرده است و این منطق را كه انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پیروى كند كاملا مردود مى‏شناسد.

چهارشنبه سوری

اصولا پیروى از پیشینیان اگر به این صورت باشد كه انسان عقل و فكر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد، نتیجه‏اى جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت، چرا كه معمولا نسلهاى بعد از نسلهاى پیشین با تجربه‏تر و از نظر علمی پیشرفته ترند.

ولى متاسفانه این طرز فكر جاهلى هنوز در میان بسیارى از افراد و ملتها حكومت مى‏كند كه یك مشت آداب و سنن خرافى را به عنوان اینكه «آثار پیشینیان» است بدون چون و چرا مى‏پذیرند و لفافه‏هاى فریبنده‏اى همچون حفظ ملیت و فرهنگ باستانی و ... را بر آن مى‏پوشانند که این طرز فكر یكى از عوامل بسیار مؤثر انتقال خرافات از نسلى به نسل دیگر است. (تفسیر نمونه/ 1/575-577)

البته هیچ مانعى ندارد كه نسلهاى آینده آداب و سنن گذشتگان را مورد تحلیل و بررسى قرار دهند، آنچه با «عقل» و «نقل» سازگار است با نهایت احترام حفظ كنند و به ترویج آن بپردازند و آنچه که خرافه و موهوم و بى اساس است دور بریزند و از رواج آن که در حقیقت ترویج خرافه گری است جلوگیری کنند.

چهار شنبه سوری و سیزده بدر

از جمله سنت های قدیمی ما ایرانیان که هر ساله خودی نشان می دهد همین چهارشنبه سوری است که نه دلیل عقلی برای درستی و فایده آن وجود دارد و نه دلیل نقلی معتبری از آن پشتیبانی می کند؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که این کار، خرافه ایست که مانند سایر موهومات توانسته است بین مردم جایی برای خود باز کند.

ملاک درستی یک اندیشه ای نه تشویق مردم است و نه تقبیح آنها؛ بلکه ملاک همان است که گفتیم؛ «عقل و نقل معتبر»

نکته ای بسیار جالب

این روزها گاهی کار برعکس می شود. اگر برای مبارزه با خرافه و خرافه گری مردم را به سوی اقامه دلیل سوق دهید و برای هر فکر و کاری دلیل (خواه عقلی،خواه نقلی) طلب کنید جماعتی برای شما سوت و کف زده و به شما لقب روشنفکر می دهند اما همین که این دلیل خواهی شما سراغ برخی آداب و سنن ملی بی دلیل و خرافی مثل چهار شنبه سوری برود و آنها را به چالش بکشد؛ فورا همان جماعت رنگ عوض کرده و خود را که حامی خرافه پرستی هستند انسانهایی روشنفکر نشان می دهند و در عوض شما را فردی مرتجع، خشک مقدس و کهنه اندیش معرفی می کنند.

اما ملاک درستی یک اندیشه ای نه تشویق مردم است و نه تقبیح آنها؛ بلکه ملاک همان است که گفتیم؛ «عقل و نقل معتبر»

نتیجه

هر عقیده و آداب و سنتی که از گذشته به ما رسیده است در صورتی قابل احترام و گرامی داشت است که حداقل دارای دلیل عقلی و یا نقلی معتبر باشد و اگر فاقد هر دو اینها بود معلوم می شود خرافه ای بیش نیست و عقل سلیم حکم می کند که از آن دوری کنیم.

+ نوشته شده در  شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 10:4  توسط عبدالله  | 

قَدْ أَمَّرْتُ عَلَيْكُمَا وَ عَلَى مَنْ فِي حَيِّزِكُمَا مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرِ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِيعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا يُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ

مالك اشتر» را بر شمايان و ديگر فرماندهان همرتبه امير كردم، از او بشنويد و فرمان بريد. او را چون «زره» و «سپر» خويش دانيد، كه او در موقعيّت لزومِ سرعت، هرگز سستي و لغزش و كُندي نكند، و آنجا كه تأمّل و درنگ بهتر است شتابزده نيست.

+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 13:8  توسط عبدالله  | 

«آيا مردم در انتخابات مجلس شركت خواهند كرد؟» اين سؤال، سؤالي است كه طي چند ماه گذشته به عنوان بزرگ ترين مسئله و مهم ترين دغدغه و هراس، ذهن دشمنان و مخالفان نظام جمهوري اسلامي را اشغال كرده است.
البته از ماه ها پيش برخي از به اصطلاح بنيادها، انديشكده ها و مراكز اتاق فكر غربي ها و صهيونيست ها تا حدودي اين پرسش و بحث و جدل ها پيرامون آن را در گستره اي محدود و خاص در محيط رسانه به بيرون درز دادند.
از نظر آنان پاسخ روشن و بدون ابهام است و حتي مراكز اصلي قدرت و نهادهاي اطلاعاتي و تصميم گير آنها مي دانستند و ترديدي نداشتند ايراني ها در انتخابات مجلس حضور حداكثري خواهند داشت.
ناگفته پيداست اين پاسخ، پايان كار نبود و طبيعي است كه دشمنان و مخالفان نظام جمهوري اسلامي به انتخابات 12اسفند به ويژه پس از ناكامي بزرگ در انتخابات قبلي و فتنه 88 به عنوان بزنگاهي براي توطئه ها و آرزوهاي شيطاني شان؛ نگاه ويژه داشته و دندان طمع تيز كرده باشند.
بنابراين دشمن براي تعيين راهبرد (هدف كلي) و تاكتيك (راه هاي رسيدن به آن هدف كلي) خود از مدت ها قبل با برنامه ريزي ها و طرح هاي خرد و كلان به كارزار انتخابات مجلس ايران ورود جدي داشته است.
به عنوان نمونه براي اينكه دورخيز دشمن براي انتخابات اسفند 90 مشخص شود مي توان به سخنان معنادار جرج سوروس در اسفند 89 اشاره كرد كه در مصاحبه با سي ان ان گفت: «حاضرم شرط ببندم ايران تا يك سال آينده سقوط خواهد كرد»!
هرچند اين ادعاي آقاي سوروس كه نظراتش در پهنه فتنه انگيزي هاي سال 88 به ميدان آمده بود تنها در قالب همان آرزوي تغيير رژيم در ايران قابل ارزيابي است ولي از يكسو تلاش و تحركات برنامه ريزي شده دشمن پس از انتخابات رياست جمهوري دهم و استفاده از انتخابات مجلس نهم عليه ايران اسلامي را نشان مي دهد. از دشمن انتظاري جز دشمني نيست بخصوص اينكه دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي درصدد انتقام گيري در پي ناكامي فتنه 88 هستند.
بنابراين راهبرد دشمن و شكست خوردگان فتنه 88، به چالش كشيدن «مشاركت» در انتخابات مجلس نهم بود. دقيقا اينجاست كه وقتي دشمن بيروني، راهبرد كاهش مشاركت در انتخابات مجلس را سرلوحه خود قرار مي دهد جرياني در داخل پروژه «تحريم انتخابات»! را به منظور كمرنگ كردن حضور مردم پيش مي كشد.
اكنون بدون مقدمه و حاشيه پردازي بايد ديد دشمن چه تاكتيك هايي را براي راهبرد مورد اشاره طي ماه هاي اخير اجرايي كرده و به چه نتايجي رسيده است؟به تعبير ساده تر دشمن چه كار كرده است تا مردم در انتخابات مجلس شركت نكنند و آيا در شرايطي كه تنها 3 روز به انتخابات باقي مانده از اقداماتش طرفي بسته يا پاسخ منفي است.
اقدامات آشكار به وضوح حاكي از آن است كه از 6 ماه مانده به انتخابات مجلس، دشمن تاكتيك هاي خود را براي تحقق آن راهبرد تعيين شده بكار گرفته و از تمام ظرفيت خود بهره جسته تا حضور مردم در پاي صندوق هاي راي را كمرنگ نمايد.
براي اينكه اشاره به اقدامات و تحركات پردامنه دشمن طي پروسه 6 ماهه ياد شده به درازا نكشد و بيرون از حوصله اين ستون نباشد اجازه بدهيد تنها به فهرستي از مهم ترين ها در فاصله زماني سپتامبر 2011 تا فوريه 2012 بسنده كنيم:
1- تحريم دهها تن از مقامات بلندپايه ايران، 2- تصويب سه قطعنامه بر ضد ايران اسلامي در موضوعات هسته اي، تروريسم و حقوق بشر، 3- انتشار گزارش هاي پياپي به بهانه حقوق بشر عليه جمهوري اسلامي توسط بان كي مون، احمد شهيد و كميته سوم مجمع عمومي، 4- تهديدات سياسي و نظامي عليه كشورمان با اين ترجيع بند صهيونيستي- آمريكايي كه؛ «همه گزينه ها روي ميز است»!، 5- دست يازيدن به ترور دانشمندان هسته اي كشورمان و به شهادت رساندن مصطفي احمدي روشن، 6- تحريم بانك مركزي، 7-تحريم نفت و...
جاي كمترين ترديدي نيست كه همه اين تلاش ها و تقلاهاي دشمن براي به سقف رساندن فشارها عليه نظام جمهوري اسلامي و انتقال اين فشارها به زندگي مردم بوده است تا در نهايت به علت غلبه فضاي يأس و نااميدي، راهبرد كاهش مشاركت مردمي در انتخابات را عملي نمايند اما صحنه عمل با ميدان تاكتيك ها و اعمال فشارها براي تحقق آن راهبرد خاص متفاوت است، چرا؟
مي توان به چند نكته كليدي و راه گشا اشاره داشت؛ الف: اقدامات و تدابير متقابل ايران اسلامي در راستاي دكترين «تهديد در برابر تهديد» بسياري از نقشه هاي دشمنان را نقش بر آب كرد. به عنوان مثال طرح بستن تنگه هرمز كه ايران اسلامي چندي پيش در رزمايش ولايت 90، بستن اين آبراه استراتژيك را تمرين كرد پيام مقتدرانه و در عين حال بازدارنده اي بود به دشمناني كه پيش تر رجز مي خواندند و بعد در هنگامه عمل ترمز كردند.
ب: علي رغم افزايش فشارها بر ايران تا جمهوري اسلامي را به زعم خودشان منفعل كرده و به گوشه رينگ ببرند در بحبوحه همين فضا، ايران در كمينگاه الكترونيكي خود پهپاد جاسوسي آمريكا را شكار كرد.
اين اقدام نه تنها اقتدار جمهوري اسلامي را آشكارا به دنيا مخابره كرد بلكه نشان داد اتهام نقض قواعد و مقررات بين المللي و حقوقي از سوي آمريكا به ايران دروغ است و اتفاقا اين واشنگتن است كه برخلاف پروپاگاندا، يد طولايي در نقض حقوق كشورها دارد.
پ: متوسل شدن به اقداماتي كور و بي نتيجه مانند ترور شهيد احمدي روشن نيز كاملا به ضرر دشمنان جمهوري اسلامي تمام شد و جاي تامل است كه ماه پيش در 80 شهر آمريكا و كانادا، مردم در حمايت از ايران اسلامي و در حالي كه عكس شهيد احمدي روشن را بر دست داشتند اقدامات تروريستي و احتمال حمله نظامي به ايران را محكوم كردند.
ت: مهم ترين شليك و آخرين تير دشمن عليه ايران در هفته ها و ماه هاي اخير انجام شد و تحريم توأمان بانك مركزي و نفت ايران اين مطلب را نشان مي داد. اما واقعيت باز هم ناكامي آنها را تصوير مي كند.
ايران بدون هياهو و بيرون از بلوف، صدور نفت به فرانسه و انگليس را قطع كرد و كافي است بازتاب هاي اين اقدام قاطعانه و تدبير هوشمندانه جمهوري اسلامي پي گيري شود تا مشخص شود كه دشمن در اجرايي كردن تاكتيك هايش بر ضد ايران شكست خورده است.
وضعيت و شرايط غرب به اندازه اي وخيم شد كه رسانه هاي غربي و صهيونيستي نتوانستند افزايش بي رويه و بي سابقه بهاي نفت در اروپا و آمريكا را سانسور كنند ضمن آنكه اذعان كردند اين رخداد متاثر از تحريم نفت ايران است.
حتي اوباما نيز كه خود را براي مبارزات انتخاباتي نفسگير آماده مي كند جمعه گذشته به حرف آمد و گفت افزايش بهاي سوخت در آمريكا متاثر از اقدامات ايران است و اعتراف كرد هزينه تحريم ايران را مردم آمريكا مي پردازند.
اجازه بدهيد يكبار ديگر به صدر اين نوشته برگرديم؛ دشمن مي خواست در آستانه انتخابات ايران، چالش هاي جدي براي جمهوري اسلامي ايجاد كند و آن را به كف زندگي مردم منتقل كند اما تعجب نكنيد وقتي گزارش شبكه «اي بي سي» را مي خوانيد كه 2 روز پيش اعلام كرد: «به علت افزايش قيمت بنزين، بنزين دزدي در آمريكا شدت يافته و سرقت بنزين از پمپ بنزين ها فراگير شده است».
اينجاست كه تيموتي گايتنر وزير دارايي آمريكا 4 روز پيش عجز آلود اعلام كرد آمريكا براي مقابله با ايران بهره برداري از ذخاير استراتژيك نفت خود را بررسي مي كند.
اين در حالي است كه بنابر گزارش هاي منتشره و رويه موجود، آمريكا به ندرت از ذخاير استراتژيك خود برداشت مي كند و اين همان بحران و چالشي است كه اوباما در جمع دانشجويان دانشگاه ميامي اخيرا مي گويد: «هيچ راه حل جادويي براي پايين آوردن بهاي بنزين وجود ندارد.»
و نكته گفتني در اين ميان آن كه اين بحران و چالش كاملا فضاي انتخابات در آمريكا را به خطر انداخته است.
اين وضعيت بحراني آنچنان از پرده بيرون افتاده است كه حتي بي بي سي طي گزارشي در پنجم اسفند انتخابات در پيش روي آمريكا را تحت تاثير افزايش خيره كننده قيمت بنزين و نفت ارزيابي مي كند.
ث: و بالاخره بايد گفت؛ همچنانكه به اعتراف «هافينگتون پست» تهاجم و لشكركشي آمريكا به منطقه به ضرر اين كشور و به سود جمهوري اسلامي بود و به اعتراف «جروز الم پست» بهار عربي- بخوانيد بيداري اسلامي- در تحولات منطقه به ضرر آمريكا تمام شده است؛ راهبرد و تاكتيك هاي آمريكا و چند كشور همسو با آن در به چالش كشيدن مشاركت مردم در انتخابات مجلس نهم به ضرر آمريكا و اروپا تمام شد و از سوي ديگر؛ عزم ملت ايران را براي حضور در پاي صندوق هاي راي و پاسخ كوبنده به پروژه «تهديد، تحريم و ترور» دو چندان كرده است كه شواهد اين واقعيت در 22 بهمن امسال نمود غيرقابل انكاري داشت

+ نوشته شده در  سه شنبه نهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 0:48  توسط عبدالله  | 

در نوشته اي از اين دست كه در آن پاي بزرگان در ميان است بايد «دست به عصا» قلم زد! نه اين كه فلان گفتني ناگفته بماند و يا از فلان «بايد» و «نبايد» سخني به ميان نيايد! بلكه فقط از اين روي كه در عبور از مرزهاي ظريف و باريك، بيم لغزيدن هست و لغزش قلم در باريكه ها مي تواند توهم آفرين باشد. اما، مرز ظريفي كه در اين وجيزه از آن سخن مي رود، اگرچه ظريف و باريك است ولي تاريك نيست. بنابراين، شايد به لطف خداي سبحان گره گشا باشد.
1- هر يك از دو جبهه محترم «متحد» و «پايداري» در حلقه هاي اول خود از هواداراني برخوردارند كه هر چند جبهه ديگر را نيز اصولگرا مي دانند ولي «اصولگرايي ناب» را در جبهه اي تلقي مي كنند كه خود به آن تعلق دارند. اين ديدگاه اما، بسيار كم دامنه است و توده هاي پردامنه اصولگرايان و خيل عظيم و گسترده نيروهاي مؤمن و انقلابي ضمن آن كه هر دو جبهه را اصولگرا مي دانند، بر اين باور نيستند كه نامزدهاي اصولگرا فقط در فلان جبهه گرد آمده اند! بنابراين خود را ملزم نمي دانند كه براي انتخاب كانديداهاي اصلح و شايسته تر بايستي فهرست فلان جبهه را پيش روي نهاده و به تمامي نامزدهاي معرفي شده در آن، از نفر اول تا سي ام رأي بدهند! نگاهي به اطراف بيندازيد و پاي صحبت اين و آن بنشينيد، همه يا اكثريت قريب به اتفاق را بر اين نظر مي بينيد كه از ميان نامزدهاي دو جبهه «متحد» و «پايداري» آنان را كه شايسته ترند برگزينند، چرا؟! پاسخ روشن است. اول آن كه چند نفري از مجموعه 60 نفري معرفي شده در دو ليست را، آنگونه كه بايد «اصولگرا» نمي دانند و يا كمتر اصولگرا مي دانند! دوم، اين كه چنانچه هر 60 نفر را نيز اصولگراي ناب بدانند، از ميان آنها فقط مي توانند به 30 نفر راي بدهند. بنابراين دغدغه گزينش بهترين ها از دو فهرست ياد شده ضمن آن كه طبيعي است، منطقي نيز هست و صدالبته، كاش فقط يك فهرست بود كه متأسفانه نيست. اگرچه حضور حضرات آيات مهدوي كني و مصباح يزدي بر فراز دو ليست ياد شده، اطمينان آفرين است.
2- برخي از اعضا يا طرفداران جبهه پايداري - تأكيد مي شود كه فقط برخي از آنها و نه همه- براي اثبات اين كه نامزدهاي معرفي شده از سوي آنان «اصلح» و «بهترين»ها هستند به تأكيد رهبر معظم انقلاب بر بصيرت و تقواي حضرت آيت الله مصباح يزدي اشاره مي كنند و سپس اين سخن ايشان را به عنوان «سند» براي اثبات اصلح بودن نامزدهاي خود گواه مي آورند كه حضرت ايشان درباره جبهه پايداري فرموده اند؛ «در حال حاضر (جبهه پايداري) جهت گيري درستي دارند و من هم حمايتشان مي كنم».
از سوي ديگر، برخي از اعضا يا طرفداران جبهه متحد- باز هم تأكيد مي شود كه فقط برخي از آنان و نه همه- با اشاره به حضور حضرت آيت الله مهدوي كني در صدر اين جبهه و نظارت ايشان بر گزينش نامزدهاي معرفي شده از سوي جبهه متحد، نامزدهاي اين جبهه را «اصلح» و «بهترين»ها مي دانند و براي اثبات نظر خويش به تاييدهاي رهبر معظم انقلاب و اين سخن معروف حضرت امام(ره) درباره آيت الله مهدوي كني استناد مي كنند كه فرموده اند؛ «من به ايشان -حضرت آيت الله مهدوي كني- ارادت داشته، دارم و خواهم داشت».
3- خب! اكنون، آيا بايد نتيجه گرفت كه هر كس به تمامي 30 نامزد جبهه پايداري رأي ندهد با نظر آيت الله مصباح يزدي و نهايتاً با نظر حضرت آقا مخالفت كرده است؟! و از سوي ديگر چنانچه كسي به همه 30 نامزد معرفي شده در فهرست جبهه متحد رأي ندهد، نظر آيت الله مهدوي كني و در نتيجه نظر حضرت امام(ره) را ناديده گرفته است؟! اين چه استدلالي است؟ و چرا بعضي ها - فقط بعضي ها- اينگونه سخنان ناروا و نسبت هاي بي پايه و اساسي را به عالمان بزرگواري نظير حضرات آيات مهدوي كني و مصباح يزدي روا مي دارند؟!
امام راحل(ره) و خلف حاضر او بارها بر تحقيق و بررسي دقيق و البته مراجعه به نظر افراد مطلع و دلسوز براي انتخاب «اصلح» تاكيد ورزيده اند و حضرات آيات مهدوي كني و مصباح يزدي نيز كه از شاگردان برجسته و با تقواي امام راحل(ره) و از اسوه ها و استوانه هاي انقلاب هستند، به دفعات و در مناسبت هاي مختلف همين نگاه امام و رهبري را ارائه كرده اند. بخوانيد؛
4- حضرت آيت الله مهدوي كني طي سخناني در سالگرد شهيد شيخ فضل الله محلاتي درباره نامزدهاي معرفي شده تاكيد مي كنند كه «هيچ نظر فردي» ندارند و تنها ساز و كارها را معرفي كرده اند.
و حضرت آيت الله مصباح يزدي در پاسخ به سؤالي كه در انتخابات مجلس نهم به كدام فهرست رأي مي دهيد؟ مي فرمايند؛ «من به رأي دادن طبق ليست معتقد نيستم، زيرا آن را فاقد حجيت شرعي مي دانم. هر داوطلبي را از هر ليستي باشد، اگر اصلح دانستيم بايد به او رأي دهيم.»
همين نظر حكيمانه دو بزرگوار ياد شده را در آموزه ها و رهنمودهاي حضرت امام(ره) و حضرت آقا به وضوح مي توان ديد. از جمله و به عنوان نمونه، حضرت امام(ره) مي فرمايند؛ «احدي شرعاً نمي تواند به كسي كوركورانه و بدون تحقيق رأي بدهد و اگر در صلاحيت شخصي يا اشخاص تمام افراد و گروه ها نظر موافق داشتند، ولي راي دهنده تشخيص اش برخلاف همه آنها بود، تبعيت از آنها صحيح نيست و نزد خداوند مسئوليت دارد و اگر گروه يا اشخاص، صلاحيت فرد يا افرادي را تشخيص دادند و از اين تاييد براي راي دهنده اطمينان حاصل شد، مي تواند به آنها راي دهد.»
و حضرت آقا در همين باره مي فرمايند؛
«البته بديهي است كه رهبري از فرد خاصي حمايت نمي كند. از معيارها حمايت مي كند. ما دنبال اين هستيم كه اين معيارها تحقق پيدا كند... تشخيص اصلح برعهده خود مردم است.»
5- از سوي ديگر به جرأت مي توان گفت كه حضرت آيت الله مهدوي كني به تمامي نامزدهاي فهرست «جبهه متحد» و حضرت آيت الله مصباح يزدي به همه نامزدهاي ليست «جبهه پايداري» رأي نخواهند داد. چرا؟! پاسخ روشن است. زيرا چرخه گزينش نامزدها در هر دو فهرست براساس رأي بيشتر اعضاي تدوين كننده فهرست ها صورت پذيرفته است. بنابراين اگرچه في المثل حضرات آيات مهدوي و مصباح از اين ساز و كار براي تهيه فهرست حمايت كرده اند ولي بديهي است هنگام رأي دادن به تكليف خويش كه تشخيص خود آنان است عمل مي كنند.
6- و اما، اكنون كه علي رغم اصرار فراوان مردم و تلاش گسترده دلسوزان، دو جبهه «متحد» و «پايداري» به وحدت نرسيده و هر يك بر نظر خود- با كمال تاسف و بي توجه به خواست مردم- اصرار ورزيده اند، راه كار پيش روي نه ليست كامل جبهه متحد است و نه فهرست كامل «جبهه پايداري»، بلكه گزينه هايي از هر دو ليست يعني «هم اين و هم آن»- شما بخوانيد «جبهه مختلط»!- مي تواند كارساز باشد. با اين معيارها كه؛
الف: آنان كه در مقابل فتنه 88 و يا حلقه انحرافي موضع روشني نگرفته و يا مواضع دوپهلو داشته و يا ديرتر از آنچه از يك شخصيت سياسي متدين و انقلابي انتظار مي رفت موضع گرفته اند، در ليست ياد شده نباشند.
ب: افرادي كه در دو گروه مورد اشاره- ساكتين فتنه و انحراف- جاي مي گيرند، بسيار اندك و كم شمارند و به يقين بعد از حذف اين عده بسيار اندك، تعداد باقيمانده خيلي بيشتر از 30 نفر مورد نياز در تهران- و احتمالا موارد مشابه در نقاط ديگر- خواهد بود، بنابراين از ميان آنها مي توان نامزدهايي را كه مواضع و عملكرد آنها نشان داده است «كارآمدي» و «تخصص» لازم براي نمايندگي مجلس را ندارند - تعهد و تدين و انقلابي بودن آنها مفروض است- كنار گذارد.
7- و بالاخره، انتخابات پيش روي با توجه به شرايط كنوني و جايگاه برجسته و الگوآفرين نظام مقدس جمهوري اسلامي در منطقه و جهان، از اهميت ويژه اي برخوردار است كه حضور حماسي مردم بااهميت ترين بخش آن است.
و اما، رخدادهاي چند سال اخير و از جمله حضور بي نظير و چندده ميليوني مردم در راهپيمايي 22 بهمن كمترين ترديدي باقي نگذاشته است كه انتخابات مجلس نهم با حضوري حماسي و بي نظير - تاكيد مي شود بي نظير- در مقايسه با ساير موارد مشابه همراه خواهد بود. چرا كه مردم به وضوح مي دانند و به بصيرت نشان داده اند كه «حضور» را در درجه اول اهميت و تركيب مجلس را در پله بعدي تلقي مي كنند. بنابراين و نهايتا با جا به جايي چند نامزد در تركيب مجلس نهم، سقف آسمان به زمين نمي چسبد! كه اولويت اول يعني حضور حماسي را تحت الشعاع قرار دهد و همين جا، بايد همه اصولگرايان به اين نكته توجه كنند كه رقابت هاي انتخاباتي آنها بعد از انتخابات به رفاقت آنان آسيب و خدشه اي وارد نكند چرا كه قرار است تاريخ با حضور فشرده و يكپارچه آنان «پيچ بزرگ»را پشت سر بگذارد.

+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 18:40  توسط عبدالله  | 
در بخش نخست اين نوشتار به مباحثي همچون: ضرورت بحث، مفهوم اخلاق، اخلاق فردي و اجتماعي، مفهوم سياست، رابطه اخلاق و سياست و رهيافت هاي تعاملي آن شامل نظر به تفكيك سياست از اخلاق يا همان ديدگاه ماكياولي مورد بحث و بررسي قرار گرفت اينك در بخش پاياني دنباله مطلب پيش روي خوانندگان است .
نقد و نظر
پيوند ناگسستني اخلاق و سياست درعرصه جامعه فرض هرگونه تفكيك را غيرممكن و نزديك به محال مي نمايد. چنان كه قبلا نيز بيان گرديد اين دو واژه آنچنان به هم پيوسته و درهم تنيده اند كه تنها در يك ديدگاه انتزاعي صرف مي توان فرض جدايي اين دو حوزه را از يكديگر بيان كرد. لذا پيامد عيني نظريه شهريار ماكياولي در موضوع سياست منهاي اخلاق چيزي جز تحصيل اخلاق نسبي گرايانه و استيلاجويانه نخواهدبود والا در تمامي مكاتب حكومتي دموكراتيك نيز رعايت مصالح و منافع عمومي جامعه اولين شاخص اعمال قدرت و يكي از ارزشهاي لازم الرعايه در سياست است.
لذا به گفته كاتلين بدون اخلاق بنياد سياست بر آب است. نظريه اخلاق بدون نظريه سياسي ناقص است. زيرا انسان آفريده اي اجتماعي است و در تنهايي نمي تواند زيست كند. نظريه سياسي بدون نظريه اخلاقي بي پايه است زيرا بررسي و نتايج آن در اساس به ارزش هاي اخلاقي ما به درك و تصور ما از درست و نادرست بستگي دارد.
2- نظريه حاكميت مطلق سياست بر اخلاق
رويكرد كلي حاكميت مطلق سياسي براخلاق مي تواند در دو جلوه اجتماعي ظهور و بروز پيدا كند جلوه اول اين ديدگاه محصول نگرش مكتب ماركسيستي به جامعه و تاريخ است. براساس اين آموزه اخلاق و ديگر مظاهر اجتماعي تابع بي قيد و شرط و سياست و فعاليت هاي انقلابي قرار مي گيرد و هر طرف آن ارائه سياست تحميل مصلحت و ارزش در آن قرار مي يابد هيچگونه استقرار و ثبات اخلاقي را بين دو مرحله از منازعات نمي توان تصور نمود بلكه همواره درگيري ها و تضادها تعيين كننده اصلي حركت در جامعه بوده و تمامي ارزشها در پروسه توليد تعريف معنا مي شود و پروسه توليد نيز در محدوده جامعه مشروعيت دارد و ملاك خارج از جامعه هدايت آن را برعهده ندارد هرچه هست در درون جامعه معنا دارد.
جلوه دوم اين ديدگاه محصول نگرش مكتب اومانيستي غرب گرايانه است. رهيافت اصلي اين ديدگاه نيز مانند مكتب ماركسيست لنينيستي شرق توجه به مسئله اقتصاد و رشد ناخالص ملي است كه فرآيند آن به توسعه اقتصادي مي انجامد و شايد تفاوت عمده آن در توجه به ابزار توليدي در بلوك شرق و ابزار تولدي در بلوك غرب باشد، محصول نگرش اين دو و ديدگاه به اخلاق نگاهي صرفا ابزاري است كه اهداف توليد را برمي تاباند و براي رسيدن به آن اهداف به شرط قاطعيت و مديريت هر وسيله اي مشروع خواهد شد.
نقد و نظر
البته طرح ديدگاه فوق كه تا مدتي تحت عنوان مكتب نجات بخش بشريت بلوك شرق را به خود مشغول كرده بود بعد از مدتي فرو پاشيد اكنون نيز با جلوه اي ديگر پرچم نسبي گرايي اخلاقي را در بلوك غرب برافراشته و تحت شعار اصالت انسان تمام هويت انساني يعني اخلاق را به باد فنا گرفته است، نسبي گرايي اخلاقي به معناي تبعيت متغيرهاي اخلاقي و بنيادهاي هنجاري از وضعيت متغير زيستي فرد و يا تابعي از اوضاع متغير سياسي اجتماعي و يا تابعي از وضعيت رواني متغير فرد به معناي نسبيت گرايي ذوقي يا اگزيستانسياليستي و يا تابعي از آداب و رسوم جامعه و... به هر معنا كه مورد نظر باشد ما را در دامن پيامدهاي سوءنسبي گرايي و هرج ومرج، سلب مسئوليت، نفي هدف داري و كمال خودخواهي و ايجاد شكايت اخلاقي و بالاخره تساوي فضيلت و رذيلت در جامعه رهنمون خواهد شد.
3- نظريه حاكميت مطلق اخلاق بر سياست
در اين ديدگاه سنت گرايانه سعي بر حاكميت علي الاطلاق عقايد و اخلاقيات بر جهت گيري هاي سياسي و مواضع اجتماعي بدون لحاظ مصالح و منافع كل گرايانه است. در اين رهيافت بدون توجه به مسئوليت هاي اجتماعي و شرايط و قابليت هاي عيني و محدوديت هاي جغرافيايي سعي شده يك سري احكام اخلاقي كليشه اي و آرماني را بر شرايط اجتماعي تحميل نموده و همگان را ملزم به تبعيت از آن رهنمودهاي اخلاقي كرد. سنت گرايي متحجرانه در اين ديدگاه مانع سياسي رشد مفاهيم اخلاقي شده و هيچ گونه تغيير و تحول را در موضوعات و مسائل و احكام اخلاقي برنمي تابد.
چنين ديدگاه ضمن ارج نهادن بر سنت هاي اخلاقي به طور مطلق همگان را به تبعيتي بي چون و چرا از الگوهاي اخلاقي گذشته فرا مي خواند و هرگونه تعدي از آن مسير ضدارزشي تلقي مي شود در اين ديدگاه سياست امري صرفا اعتباري است و به اعتبار سياستمدار بستگي تام دارد و قابل تغيير است.
نقد و نظر
شايد بتوان اين ديدگاه را ديدگاه درون گرايانه صرف معرفي كرد ديدگاهي كه در ارائه الگوهاي اخلاقي خود صرفا به دنبال بيان رابطه يك طرفه است، رابطه اي كه از درون به بيرون امتداد مي يابد نه بالعكس، لذا در تعريف و شناسايي مفاهيم ارزشي و اخلاقي نيز صرفا يك جانبه گرا و تك ساحتي است، چنين اخلاقي كه بي شباهت به اخلاق ارتدكس كليساي مسيحي قرون وسطي نيست تمامي سعي و تلاش خود را در همگام نمودن شرايط پويايي اجتماعي با قوانين اخلاقي سنتي و نارسا مي نمايد. اين ديدگاه پيامدهايي را به طور طبيعي به دنبال دارد:
اولا: به دليل نارسايي قوانين اخلاقي سنتي هم پوشاني آن نسبت به قوانين اجتماعي با ترديد جدي روبرو است.
ثانيا: رشد و پويايي و تحولات اجتماعي به تدريج ميدان را براي مديريت اخلاقي سنتي و نارسا محدود كرده و به جايگزيني اخلاق مدرن مبتني بر نيازهاي معين و واقعي مي پردازد.
ثالثا: پيدايش هرگونه دوگانگي در اخلاق سنتي و مدرن به تدريج زمينه را براي انقطاع نسل جديد از نسل قديم فراهم مي كند و اين انقطاع نسلي آفت عمده جوامع سنتي و مدرن است و ممكن است به منسوخ شدن كامل اخلاق سنت گرايانه منجر گردد.
4- نظريه تعامل دوسويه اخلاق و سياست
به دنبال بررسي نظريه ها و ديدگاه هاي متفاوت شايسته ترين ديدگاه كه ارتباط اخلاق و سياست است را مورد بررسي قرار مي دهيم، درآمد اين نظريه مبتني بر پيوند اخلاق فردي و اجتماعي است كه ذيلا بر آن پرداخته مي شود.
مقدمه: تفكيك دو عرصه فرد و جامعه بعضي از فلاسفه اخلاق را بر آن داشته است كه به تناسب حكم و موضوع حيطه اخلاقي فردي را از محدوده اخلاق اجتماعي جدا كنند هر چند كه هم در عرصه فرد و هم در عرصه اجتماع قائل به حضور اخلاق در تصميم گيريهاي سياسي مي باشند اما بعضي احكام اخلاق فردي بالمطالبه قابل تطبيق بر اخلاق اجتماعي نيست مانند روحيه ايثار در فرد داراي مصداق امام در جامعه داراي مصداق نيست يعني جامعه نمي تواند همه هويت خود را به جامعه ديگر پيشكش نمايد با توجه به اين نكته كه موضوعات اخلاق در فرد و جامعه بالمطالبه تحت يك حكم كلي اخلاقي قرار نمي گيرند بايد به دو ملاك اخلاقي براي فرد و جامعه قائل شد. ملاك اخلاقي و ارزشي در جامعه منافع و مصالح اجتماعي و ملاك اخلاق در فرد گذشت و فداكاري و ايثار باشد.
ماكس وبر، جامعه شناس و متفكر قرن بيستم طي خطابه اي معروف به نام (سياست) به مثابه حرفه نظر خود را در باب نسبت اخلاق و سياست بيان مي كند. او بر ضرورت اخلاق و سياست اخلاقي تأكيد مي نمايد اما بر آن است كه اخلاق سياسي از اخلاق فردي جداست. وي مي گويد:
«اخلاقيات كالسكه اي نيست كه بتوان آن را به ميل و بسته به موقعيت براي سوار يا پياده شدن متوقف ساخت با اين حال بر اين نكته اصرار دارد كه ما داراي دو نوع اخلاق عقيدتي و اخلاق مسئوليتي هستيم. در سياست تنها مي توان اخلاق مسئوليتي را به كار بست زيرا در آن سازش ميان اخلاق عقيدتي و اخلاق مسئوليتي امكان پذير نيست. علت اين ناسازگاري آن است كه اخلاق عقيدتي مطلق و آرماني است حال كه اخلاق مسئوليتي مشروط، واقع گرايانه و عيني مي باشد.
1/4- پيوند اخلاق در فرد و جامعه
با توجه به مقدمات ذكر شده دغدغه اي كه فلاسفه اخلاق در پيوند اخلاق و سياست داشته گويا تفاوت عمده فرد و اجتماع است كه دوگانگي در تشخيص ملاكات اجتماعي و معيارهاي ارزش گذاري درفرد و جامعه را در پي دارد.
شايد همين دوگانگي سبب شده است كه بعضي حكم به جدايي اخلاق از سياست داده و بعضي نيز سعي بر تطبيق اخلاق فردي بر سياست هاي اجتماعي نموده اند.
چالش عمده پيش رو ارائه يك ملاك واحد مبني بر مفاهيم اخلاقي ديني درفرد و جامعه است. چون فرد هيچ گاه از جامعه نمي تواند جدا و منفك فرض شود و جامعه نيز مبتني و مقتوم بر حضورفرد است. بنابراين جامعه و فرد يك واحد يك پارچه اند كه داراي وحدت تركيبي اند. هر چند كه فرد از جامعه هويت استقلالي نيز دارد اما پيوستگي و تعامل فرد و جامعه آن دو را به سمت واحد رهنمون خواهد شد.
در اين ديدگاه نه فرد جداي از جامعه و نه جامعه جداي از فرد قابل فرض نيست، در عين حالي كه فرد در درون جمع نيز مي تواند نسبت به استقلال خود نيز حفظ كند، يعني عدم قابليت تفكيك فرد از جامعه به معناي حاكميت جبري جامعه بر سرنوشت فرد نيست از ديگر سو جامعه نيز به عنوان يك وحدت تركيبي داراي هويت مستقله، اراده و قدرت فاعليت است.
اين پيوستگي مدام فرد و جامعه با حفظ استقلال، در اخلاق فرد و جامعه نيز وجود دارد از اين رو ملاك حاكم بر اخلاق فردي هر چند كه عين ملاك حاكم بر اخلاق اجتماعي نباشد اما از يك وحدت تركيبي و تقويم نسبي برخوردار است، يعني ملاكي كه قدرت پوشش اخلاق فردي به معناي باورهاي ديني و اخلاق مدني به عنوان توجه به منافع و ارزشهاي ملي و كل گرايانه داشته و بر اساس چنين ملاكي ارزشهاي اخلاقي جامعه بهترين و شيواترين ملاكم رأي حسن اداره جامعه تلقي و هرگونه سياست گذاري مي تواند با توجه به اخلاق مسئوليت ساز با اخلاق آرماني خود گره خورده و هر دو پاسخگوي يك واقعيت عيني باشند.
فرضيه ما در ارائه ملاك توسعه در آن است به نظر مي رسد مي توان با تركيب نمودن واژه كارآمدي به اخلاق ميدان عملكرد اخلاق را از عرصه محدود فردي به صحنه هاي اجتماعي و سياسي وارد نمود، يعني ارزش هاي اخلاقي داراي هويتي دوسويه هستند يك سو مبتني بر مفاهيم و ارزش هاي وحياني و برخاسته از منابع غني اسلام ناب است كه پايه مشروعيت آن وصف اخلاقي استحكام مي يابد و از ديگر سو به كاركرد ميزان تأثير و كارآمدي آن نيز در جامعه مي تواند بر استحكام و مشروعيت اين اصل اخلاقي بيفزايد.
همراهي و همگامي «مشروعيت» و «كارآمدي» مي تواند علاوه بر رعايت صحت يك فعل اخلاقي به ميزان تأثيرگذاري آن در جامعه نيز توجه نمود و در صورتي كه واقعيت هاي عيني اين امكان را به وجود نياورده باشند كه اخلاق در جامعه جاري شود جريان چنين وصف اخلاقي در چنين شرايطي عملا امكان پذير نيست. لذا بايد از فعاليت و تلاش يكسونگر و تك ساحتي پرهيز نمود.
شايد بتوان دامنه مباحث نقش و تأثير زمان و مكان در اجتهاد و يا در اجراي احكام اسلام را تا مباحث اخلاقي و ملاكات آن نيز تسري داد. ميزان قدرت، امكان و كارآمدي سياسي يك وصف اخلاقي يك پايه صحت و ملاك مشروعيت آن وصف اخلاقي در جامعه است.
4/2- لزوم حضور كل گرايانه اخلاق در جامعه
حضور اخلاق در جامعه تنها منحصر به فعاليت هاي سياسي اجتماعي نيز نمي باشد بلكه اخلاق چتر گستره اي بر همه شئون اجتماعي دارد كه يكي از آنها سياست است، از شئون ديگر حضور اخلاق هم طراز با سياست مسئله مهم اقتصاد و يا مسائل فرهنگي جامعه است كه اخلاق از آن اوصاف نيز قابل انفكاك نيست. با توجه به حضور همه جانبه اخلاق در ملاك صحت ارتباط اخلاق با ويژگي ها و اوصاف اجتماعي حضور كل گرايانه و هماهنگ آن است.
برخلاف حضور تورمي كه ممكن است، به دلايل مختلف در بعد سياسي دامنه وسيعي را به خود اختصاص بدهد اما كمرنگ ترين حضور را در عرصه هاي فرهنگ و يا اقتصاد داشته باشد.
در چنين فرآيندي كه منجر به حضور نامتعادل اخلاق در عرصه جامعه است، نظام اجتماعي دچار عدم تعادل شده و روحيه تك ساحتي درنهايت جامعه را به سياست هاي تنازعي و سيطره طلبانه استبدادي رهنمون خواهد شد، بنابراين اصل هماهنگ سازي و ايجاد تعادل در ابعاد جامعه (سياست، فرهنگ، اقتصاد) و حضور متعادل اخلاق در اين ابعاد اصلي مسلم و فراگير است كه مي تواند ضامن ثبات و استحكام و تداوم نظام اسلامي و مانع نفود هرگونه دسيسه از ناحيه دشمنان بيروني گردد.
+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 18:33  توسط عبدالله  | 

جنگ ميان حق و باطل، ايمان و كفر، عدالت و ظلم، جنگي دايمي است. بنابر گزارش هاي قرآني، اين جنگ حتي پيش از وجود بشر نيز وجود داشته است. از اين رو فرشتگان، به خلافت آدمي بر زمين به سبب پيشينه فسادها، جنگ ها و خون ريزي ها اعتراض مي كنند و اصولا خواهان آفرينش موجودي مريد و مختار به نام آدم نيستند تا خلافت الهي را در زمين به عهده گيرد.
پس از آفرينش حضرت آدم(ع) نيز زماني كوتاه نگذشت كه دوباره جنگ ميان حق و باطل و ايمان و كفر آغاز شد و ابليس از جنيان به سبب سابقه ديرين عبادت و پرستش الهي و ماده آفرينش خود، از خداوند مي خواهد تا خلافت را به جاي آدم(ع) به او واگذار كند، اما چون ادله و برهان الهي در مورد تقدم آدم(ع) خاكي بر جن آتشي را شنيد و مأمور به سجده اطاعت و ولايت از وي شد، زير بار نرفت و كفر ورزيد و عصيان نمود. پس كينه آدم(ع) را به دل گرفت و جنگ با وي را آغاز كرد.
براساس گزارش هاي قرآني، جنگ نخست ميان ابليس و آدم(ع) جنگ نرم بود. بنابراين بايد ابليس را به عنوان مبتكر و مبدع جنگ نرم دانست. از آن جايي كه بر اساس آموزه هاي قرآني، اولياي جني و انسي ابليس، به عنوان شياطين در جنگ ميان حق و باطل و ايمان و كفر شراكت مستقيم و جدي دارند، بازخواني روش ها و شيوه هاي شيطاني در جنگ نرم مي تواند مؤمنان را ضمن آگاهي بخشي از وضعيت و روش هاي دشمن، مهياي شناسايي راه هاي مقابله نمايد. نويسنده با توجه به اين فرضيه به سراغ آموزه هاي قرآني رفته تا روش هاي شيطاني در جنگ نرم را تبيين كند.
جنگ نرم، جنگ انديشه ها و رسانه ها
جنگ نرم برخلاف جنگ سخت كه بر جسم و بدن و فيزيك متمركز است، بر جان ها و انديشه ها و قلب ها متمركز مي شود. از اين رو، ابزارهاي جنگي در آن نيز بسيار متفاوت مي باشد. در اين راستا به سبب كاربرد بسيار زياد و قوي رسانه در اين جنگ، آن را جنگ رسانه ها ناميده و برخي ديگر نيز به سبب تأثيرگذاري بر روان مخاطب آن را جنگ رواني گفته اند. با اين همه نمي توان جنگ نرم را محدود به اين امور كرد، چرا كه جنگ نرم، جنگ همه جانبه اي براي تسخير قلوب، جان ها و انديشه هاست. بنابراين از همه ابزارها از جمله رسانه استفاده مي كنند تا مديريت شخص و يا جامعه را در اختيار گيرند و او را همدل و در نهايت همراه خويش سازند.
به سخن ديگر، هدف از جنگ نرم، نه تسلط بر جسم ها بلكه جان هاست؛ چنان كه جنگ نرم نه حذف فيزيكي بلكه همدلي و همراهي روحي مخاطب و تسخير قلوب و همراه كردن آن با دشمن پيشين است.
شايد بهترين تعبير در بيان هدف در جنگ نرم، همان واژه اولياء است. به اين معنا كه هدف در جنگ نرم، تبديل دشمن به اولياء است.
از آن جايي كه دو جريان اصلي در تاريخ بشريت در برابر هم قرارگرفته اند، مي توان گفت كه هدف از جنگ نرم از سوي هر دو رقيب ديرين، تبديل دشمن به اولياء الله يا اولياءالشيطان است.
خداوند در آيات بسياري به اين مطلب توجه مي دهد كه مومنان بايد همواره مواظب باشند تا از اولياء الله به اولياء الشيطان تبديل نشوند، چرا كه جنگ امت اسلام و امت كفر با رهبري ائمه الايمان و ائمه الكفر همواره ادامه خواهد داشت تا اين كه امت اسلام بر امت كفر غلبه كند.
جريان كفر مي كوشد تا خود را به عنوان يك پديده و جريان غالب بر جوامع بشري مطرح كند و در اين راه از همه توش و توان خود بهره مي گيرد. اين جريان سعي دارد تا به عنوان يك پديده كه نماي اصلي جامعه است مطرح باشد به گونه اي كه ديگر جريان هاي فكري و رفتاري اصولا ديده نشود يا به چشم نيايد. براين اساس از همه روش ها براي خودنمايي و چيرگي بهره مي برد و فتنه جويي و شبهه افكني و زشت و باطل را زيبا و حق جلوه دادن را به عنوان مهمترين اصول چيرگي به كار مي گيرد.
خداوند از مومنان مي خواهد تا مواظب فتنه گري هاي اين جريان باشند و با ايجاد مرزهاي شفاف ميان خودي و غيرخودي اجازه ندهند تا همان گونه كه با شبهه سازي، جريان فتنه و كفر را قوي جلوه مي دهند، با فروپاشي مرزها ميان خودي و غيرخودي، اهل كفر خود را به عنوان اولياء مومنان مطرح سازند. با نگاهي به آيات قرآن از جمله آيه 82 و 571سوره آل عمران، 67 و 98 و 931 و 441 سوره نساء و 15 و 75 و 18 سوره مائده و آيات ديگر، به سادگي به دست مي آيد كه دشمن در برنامه جنگ نرم مي كوشد تا مومن را از اولياءالله و اولياء المومنين بودن به ولي ابليس و اولياء شيطان تبديل كند.
ولايت در اين آيات تنها دوستي صرف نيست بلكه مراد نوعي دوستي است كه همراه با اطاعت قلبي و ولايت و الگوبرداري باشد، چرا كه انسان هايي كه به يك شخص از باطن قلب ارادت و مودت دارند، در همه چيز از او الگوبرداري مي كنند و با جان و دل از فرمان ها و رفتارها و گفتارهايش اطاعت مي كنند و ولايت اطاعت محض از او دارند. از اين رو خداوند به مومنان هشدار مي دهد كه هدف از ولايت و دوستي از سوي كافران، چيزي جز ولايت اطاعت از ملت و آيين كفر ايشان نيست چنانكه در آيه 021 سوره بقره مي فرمايد: ولن ترضي عنك اليهود ولا النصاري حتي تتبع ملتهم قل ان هدي الله هوالهدي و لئن اتبعت اهواءهم بعد الذي جاءك من العلم ما لك من الله من ولي ولا نصير؛ يهودان و مسيحيان از تو خشنود نمي شوند تا به آيينشان گردن نهي. بگو هدايت، هدايتي است كه از جانب خدا باشد اگر از آن پس كه خدا تو را آگاه كرده است از خواسته آنها پيروي كني، هيچ ياور و مددكاري از جانب او نخواهي داشت.
در اينجا يهوديان و مسيحيان به سبب اينكه نوعي كفر را در پيش گرفته اند، در برابر جريان تاريخي ايمان و اسلام قرار داده شده اند و به مومنان هشدار داده مي شود كه ايشان جز به دست كشيدن از آيين حق، ايمان، عدالت و اسلام، خشنود نمي شوند و اين جنگ تا رسيدن به اين نتيجه از سوي آنان ادامه خواهد داشت.
در آيه 02 سوره كهف بر اين نكته تاكيد مي شود كه جريان كفر جنگ و دشمني خود را به اشكال مختلف تا حذف فيزيكي و يا حذف فكري جريان حق و عدالت ادامه مي دهد و مي كوشد تا اين گونه گفتمان غالب بر جامعه بشري گردد و به عنوان يك پديده اجتماعي بر جامعه چيره و مسلط باشد.
روش هاي فريب شيطاني
با نگاهي به نخستين جنگ نرمي كه در جهان از سوي قرآن گزارش شده مي توان دريافت كه شيطان از روش هاي گوناگوني براي رسيدن به هدف خود يعني تبديل اولياء الله و عبادالله فطري به اولياء الشيطان، بهره مي جويد كه فريب و تزيين از مهمترين آن هاست.
خداوند درگزارشي كه از آغاز آفرينش آدم (ع) بيان مي كند به اين نكته توجه مي دهد كه به سبب كينه توزي و كفر و سوگندي كه ابليس خورد، نخستين جنگ نرم ميان ابليس و حضرت آدم (ع) دربهشت آغاز شد تا وي نشان دهد كه چگونه مي تواند زمام رفتاري آدم را به دست گيرد و او را به راهي ببرد كه مي خواهد. لذا از روش نيرنگ و فريب استفاده كرد تا دل و جان و انديشه آدم را تحت فرمان خود را درآورد.
خداوند درآيه 02 سوره اعراف مي فرمايد: «پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا شرمگاهشان را كه از آنها پوشيده بود در نظرشان آشكار كند و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت منع كرد تا مبادا از فرشتگان يا جاويد شدگان شويد.
درآيه 20 1 سوره طه نيز گزارش مي كند كه شيطان اين گونه گفت: اي آدم، آيا تو را به درخت جاوداني و پادشاهي اي كه كهنه و نابود نشود راه بنمايم؟
بنابراين، فريب دادن با وعده هاي دروغين يكي از روش هايي است كه درجنگ نرم به خوبي از آن استفاده مي شود. البته زماني فريب و نيرنگ مي تواند كارساز باشد كه شخص، اطلاعات كامل و جامعي از مخاطب داشته باشد و آرزوها و خواسته هاي وي را بشناسد.
اينجاست كه علوم انساني چون روان شناسي، مردم شناسي، جامعه شناسي و مانند آن نياز است تا بتوان تحليل درستي از مخاطب داشت و براساس خواسته ها و آرزوهايش برنامه ريزي كرد و او را با خود همراه و همدل ساخت.
مخاطب شناسي درجنگ نرم
به سخن ديگر، مخاطب شناسي در همه ابعاد، از مهمترين مقدمات تاثيرگذاري تبليغات و وسوسه ها و فريب هاست. اگر مخاطب به درستي شناخته نشود نمي توان بر او تاثيرگذار شد. و او را همدل و همراه خود كرد. از اين رو درجنگ هاي نرم و رواني همواره از مخاطب شناسي و علوم مرتبط با آن بهره بسيار برده شده است. اگر درگذشته درجنگ سخت و نظامي شناسايي مرزها و موقعيت جغرافيايي دشمن و مانند آن مهم و با ارزش بود، در جنگ نرم شناسايي خواسته ها و نيازها و اميال مخاطب و دشمن بسيار مهم است. از اين رو درجنگ نرم بر روي فرهنگ، مردم شناسي، گرايش ها، خواسته هاي مردم كار و تحقيق انجام مي شود تا بتوانند بر روي جان ها و انديشه ها و رفتارهاي آنان تاثيربگذارند.
هر مخاطبي به چيزهايي علاقه دارد و مي كوشد تا آن را به دست آورد. روان شناسي و روان شناسي اجتماعي و مانند آن كمك مي كند تا خواسته هاي مخاطب شناسايي و براساس آن برنامه ريزي شود. از اين رو شيطان با توجه به علايق مردم عمل مي كند. ابليس هرچند كه همانند ديگر جنيان از باطن قلوب مردم خبر ندارد ولي مجهز بودن وي به اهرم و نهان بودن از چشم هاي انسانها موجب مي شود تا به ايشان نزديك شود و از رفتارهايشان به خواسته هاي آنان پي ببرد و براساس آن خواسته ها برنامه ريزي براي تسلط قلوب و جان ها داشته باشد.
از آن جايي كه انسان ها به اموري چون زن، مال و مقام و مانند آن گرايش دارند، دشمن بر اساس خواسته هاي هر كسي به سراغ او مي رود و با آراستن آن به عنوان مهمترين و اصيل ترين و شريف ترين هدف، وي را به سوي آنها سوق مي دهد و بر جان و روح او تسلط مي يابد.
اولين چيزي كه شيطان در دل كافران مي آرايد، اصالت بخشي به زندگي دنيا و خواسته هاي مادي و نفساني است. (بقره، آيه212)
وقتي زينت هاي دنيا براي شخص اصالت يافت، شيطان براساس همين زينت هاي اصالت يافته، وارد زندگي او مي شود و او را به اولياي خود تبديل مي كند. هر انساني در دام چيزي از اين زينت ها مي افتد و كمتر كسي است كه راه نجاتي از اين زينت ها براي خود مي تواند بيابد.
آراستن، ابزار قوي شيطان
خداوند در آيه41 سوره آل عمران مي فرمايد: عشق به اميال نفساني و دوست داشتن زنان و فرزندان و هميان هاي زر و سيم و اسبان ممتاز و چارپايان و زراعت در چشم مردم زينت داده شده و همه اينها متاع زندگي اين جهاني هستند، درحالي كه بازگشتن گاه خوب، نزد خدا است.
بنابراين در جنگ نرم، شياطين مي كوشند از زن دوستي، مال دوستي، فرزند دوستي و مانند آن بهره برند و به اهداف و مقاصد خود دست يابند. شيطان در اين ميان مي كوشد تا هر آنچه زشت است زيبا جلوه دهد و حتي زيبايي هاي طبيعي را چنان در دل مردم مي افزايد تا راه اسراف در پيش گيرند و از هدف اصلي باز مانند و غافل شوند. (حجر، آيات93 و 40 و نيز اعراف، آيه13)
در جنگ نرم، كاربرد آراستن و زينت كردن، بسيار مهم و اساسي است. به اين معنا كه حق و باطلي را درهم آميزند و باطل را چنان زيبا جلوه دهند كه دل ها را بفريبد و به سوي خود جلب و جذب كند. روشي كه سامري در فريب امت موسي(ع) به كار برد، روشي است كه اكنون در جنگ نرم بسيار كارآمد نشان داده مي شود. از اين رو شيطان پرستي، كفرگويي، خداستيزي، زن بارگي، بي حيايي، لامبالاتي جنسي و مانند آن در فيلم هاي هاليوودي زيبا جلوه داده مي شود، چنان كه سامري با گوساله اش كرد.
خداوند درباره تسويل (فريبكاري) سامري مي گويد: من چيزي ديدم كه آنها نمي ديدند مشتي از خاكي كه نقش پاي آن رسول بر آن بود برگرفتم و در آن پيكر افكندم و نفس من اين كار را در چشم من بيار است. (طه، آيه69)
در جنگ نرم تلاش بر آن است تا چيزها در چشم، چنان آراسته شود كه دل ها و جان ها مجذوب گردد و همدلي و همراهي مخاطب با پيام و دشمن به دست آيد. اين همان تغيير بينش ها و نگرش ها و تحريك و تهييج عواطف و احساسات از طريق آراستن باطل است كه در آيات بسياري بيان شده است.
يكي از شيوه ها در اين جنگ نرم اين است كه در دل مخاطب سوءظن و بدگماني ايجاد كنند. دشمن در جنگ نرم با استفاده از اين شيوه مي تواند دل هاي مؤمنان ضعيف الايمان را سست نمايد و بيمار دلان را همراه خود سازد. خداوند در آيات11 و 21 سوره فتح به افراد متخلفي اشاره مي كند كه با رخنه بدگماني در دل هايشان نسبت به فرجام فعاليت هاي اسلام و دولت اسلامي دچار ترديد شدند و به سبب تبليغات سوء دشمنان، با آنان همراه و همدل شدند.
روش شيطاني تزيين و تسويل، روشي كارآمد است كه در طول تاريخ از سوي ابليس و شياطين جني و انسي به كار رفته است و در جهان امروز از طريق رسانه هاي گوناگون دنبال مي شود. (نمل، آيات 22 و 42 و نيز انعام، آيه 34 و عنكبوت، آيه 82 و آيات بسيار ديگر)
از آن جايي كه زنان در انديشه تجملات هستند بيشترين تسويل كه از سوي شياطين نسبت به آنان انجام مي شود در اين حوزه است. اين روش از سوي شيطان هاي انساني و غيرانساني، بسيار به كار گرفته شده و مي شود. تأثير اين روش تا آن اندازه است كه حتي بسياري از زنان پيامبر(ص) نيز در اين دام افتادند و با پيامبر(ص) براي دست يابي به تجملات دنيايي درگير شدند به گونه اي كه خداوند آنان را تهديد كرد و به پيامبر(ص) فرمان داد تا به آنها هشدار دهد و آنان را مخير به طلاق و يا ادامه زندگي به دور از تجملات نمايد. (احزاب، آيات 82 و 92)
تزيين و آراستن شيطان به گونه اي است كه شخص هنگامي كه با خود فكر مي كند، بطلان آن را درمي يابد ولي چنان فضاي جامعه عليه حق و ايمان تغيير مي كند كه شخص نمي تواند از تأثير گفتمان غالب اجتماعي و فرهنگي بيرون رود. از اين رو بت پرستان عصر ابراهيمي با آنكه با برهان و استدلال قوي حضرت ابراهيم(ع) به بطلان باورهاي خويش رسيدند ولي در عمل با آنچه حق يافته بودند مخالفت مي كنند؛ چرا كه گفتمان غالب اجازه نمي دهد. (انبياء، آيات 36 تا 56)
در اين ميان گرايش نفساني در انسان نيز به ياري شياطين مي آيد و با تسويل و تزيين و آراستن زشت و باطل اجازه نمي دهد تا آدمي در مسير درست قرار گيرد و در نهايت شكست خورده و با بردگي نفس به بندگي شيطان مي رسد و او را ولي خود قرار مي دهد. به سخن ديگر، انساني كه گرفتار هواهاي نفساني است هر چند كه مدعي آزادي است در حقيقت در مقام بردگي نفس مي باشد كه درنهايت به بندگي شيطان مي رسد (يوسف، آيات 81 و 38 و طه، آيه 69) درحالي كه پيامبران در تلاش هستند تا ايشان را از بردگي نفس و بندگي شيطان رها سازند و به آزادي واقعي برسانند. (اعراف، آيه 751)
به هر حال با نگاهي گذرا به شيوه هاي شيطاني در جنگ نرم مي توان دريافت كه جامعه در چه جاها و از كدام نقطه بيشتر در معرض خطر و آسيب است و مي بايست نسبت به پيشگيري و تقويت اين نقاط كوشيد و اجازه نداد تا دشمن از اين طريق در جنگ نرم پيروز شود و بر جان ها و دل ها و قلوب مردم سلطه يابد.

+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم اسفند ۱۳۹۰ساعت 18:28  توسط عبدالله  | 
 

انسان به عنوان اشرف مخلوقات و موجودی که قرعه فال را به نام او زدند و بار امانت الهی را بردوش وی نهادند و بنا شد که خلیفه الهی در زمین باشد، در یک ویژگی اساسی نسبت به سایر موجودات برتری دارد و آن ویژگی، مرتبه بالای "اراده" به معنای قدرت انتخاب و امکان گزینش است. به همین دلیل است که انسان مخاطب تکلیف الهی قرار گرفته و استعدادی که خداوند در وجود او نهاده است بسته به نوع انتخابهایش، او را در یک طیف عظیمی از مقام و رتبه قرار داده است که اوج آن، مقام "خلیفة اللهی" و حضیض آن مرتبه پست‌تر از حیوانات است. بنابراین بحث انتخاب و گزینش یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان است که در تعیین سرنوشت نهایی او مؤثر می‌باشد. طبیعی است که همة انسانها و حتی سایر موجودات که حد کمی از اختیار و انتخاب را دارا هستند، همواره در پی انتخاب بهترین گزینه می‌باشند.
یکی از مصادیق انتخاب در حوزه زندگی اجتماعی، انتخاب وکلا و نمایندگان مردم، جهت ادارة امور سیاسی و اجتماعی به نمایندگی از مردم است. در نظام جمهوری اسلامی بر اساس تفکیک وظایف و اختیاراتی که بین قوای سه‌گانه شده است. بحث قانونگذاری و نظارت بر قوه مجریه بر عهده قوه مقننه متشکل از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گذارده شده است.


 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ششم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:47  توسط عبدالله  | 
آيت‌الله مصباح تأکيد کرد: وجود مقام معظم رهبري هديه‌اي است براي آنکه بتوانيم در اين شرايط با هدايت ايشان، در جهت حرکت به سمت جامعه ايده‌آل اسلامي حرکت کنيم

به گزارش پايگاه اطلاع رساني آثار آيت‌الله مصباح، ايشان در ديدار با اعضاي شوراي مرکزي جبهه پايداري اصفهان که در تاريخ 26 بهمن در مؤسسه امام خميني (ره) برگزار شد با بيان اين‌که بعد از انقلاب اسلامي، جامعه به رشد فکري و فرهنگي بي‌سابقه‌اي دست يافته است، خاطرنشان کرد: ترقي جامعه مرهون حرکت و رهبري امام خميني (ره) است.
علامه مصباح يادآور شد: ما بايد بر اساس باورها و نگرشي کلي که درباره اصل زندگي اجتماعي و دعوت انبيا داريم، بتوانيم وظيفه خود را در شرايط موجود و آينده بشناسيم.
ايشان با اشاره به هدف بعثت انبيا مبني بر معرفي راه صحيح زندگي به بشر و همراهي انسان‌ها در پيمودن اين مسير، اظهار داشت: ميراثي که از انبيا رسيده، نماي کلي از جامعه مطلوب و بايد و نبايد‌هاي جامعه اسلامي است که يک نمونه آن در زمان حکومت علي بن ابيطالب عليه‌السلام اجرايي شد.
وي افزود: تحقق جامعه ايده‌آل اسلامي غالبا با موانع فراواني همراه بوده است، اما اين امر به اين معنا نيست که اين طرح نبايد اجرايي گردد، بلکه در هر زمان و در هر جامعه‌اي بايد با توجه به شرايط آن جامعه به سمت طرح ايده‌آل اسلامي حرکت کرد.
عضو خبرگان رهبري تأکيد کرد: جامعه ايده‌آل اسلامي جامعه‌اي است که بر اساس ارزش‌هاي الهي، عدالت، انصاف، فداکاري و ايثار پي‌ريزي شود، نه اين‌که متأثر از قدرت و ثروت، سياست‌هاي شيطاني و ابزار غير انساني باشد.
ايشان ادامه داد: سه حالت براي جامعه فرض مي‌شود؛ يا يک گروه آرمان‌خواه تشکيل دهيم و با همه با تنش برخورد کنيم و اصلا کوتاه نياييم، يا بگوييم که چون نمي‌شود جامعه ايده‌آل تشکيل داد، تحقق آن را کنار بگذاريم تا شرايط لازم فراهم شود. هيچ يک از اين دو حالت، عقلائي به نظر نمي‌رسد. در نتيجه بايد در اين شرايط اولويت‌ها را در نظر گرفت، خط قرمزها را تعيين نمود و در بقيه موارد، با تعامل به سمت جامعه ايده‌آل اسلامي قدم برداشت.
وي افزود: با نگاهي به صدر اسلام به راحتي مي‌توان ديد اميرالمؤمنين عليه‌السلام بعد از جريان سقيفه، در مواردي که جزو خط قرمز اسلام بود، هيچگاه کوتاه نيامدند، اما در بسياري از مسائل سياسي و اجتماعي با همکاري و رهنمودهاي حکيمانه خود جامعه را به سمت جامعه ايده‌آل هدايت مي‌کردند.
آيت‌الله مصباح تأکيد کرد:‌ تصور ما اين است که بعد از گذشت 14 قرن از ظهور اسلام، کسي پيدا شده که هم اسلام را بهتر از ديگران درک کرده و جامعه ايده‌آل را خوب شناخته است و هم مي‌داند براي رسيدن به جامعه ايده‌آل چه کاري بايد انجام داد، پس بايد با شرايطي که فراهم شده براي بهره‌برداري از آن قدم برداريم.
وي تصريح کرد: وجود مقام معظم رهبري هديه‌اي است براي آنکه بتوانيم در اين شرايط با هدايت ايشان، در جهت حرکت به سمت جامعه ايده‌آل اسلامي حرکت کنيم و تأسف مي‌خوريم از کساني که قدر اين نعمت را درک نمي‌کنند.
ايشان با اشاره به ضرورت جذب حداکثري، اظهار داشت: بخشي از نقص‌ها در محوطه حدود قرمز است و بعضي از نقص‌ها خارج از حدود قرمز. بايد بکوشيم اين نقص‌ها را برطرف کنيم، و اگر نتوانستيم آنها را برطرف کنيم بايد سعي کنيم جلوي ضررشان را بگيريم و از نقاط قوت افراد در جهت رفع نقائص آنان استفاده کنيم.
علامه مصباح با تکيه بر کلام مقام معظم رهبري درباره جهاد بصيرت، يادآور شد: تلاش در جهت افزايش سطح فکري و فرهنگي جامعه بر اساس ارزش‌هاي ديني و موازين اسلامي، همان جهاد بصيرت است.
عضو خبرگان رهبري خاطرنشان کرد: در شرايط کنوني جامعه، علي‌رغم آن‌که رهبري بزرگ‌ترين هديه الهي به ما به شمار مي‌رود، گروهي در صدد تضعيف جايگاه ايشان برآمده‌اند و در طرف ديگر کساني که به وجود آورنده فتنه بزرگ 88 بودند، اين توطئه بزرگ را يک اختلاف انتخاباتي معرفي و در جهت به فراموشي کشاندن آن تلاش مي‌کنند.
وي افزود: جبهه پايداري با ايجاد شتاب و هدفي بالاتر در ميان اصولگرايي به ميدان آمده تا با تکيه بر اصول اطاعت مطلق از رهبري، مبارزه با فتنه و عوامل فتنه 88 و مبارزه با انحراف، جامعه و حرکت انقلاب را با شتابي دو چندان و در جهت تحقق منويات رهبري به پيش برد.
آيت‌الله مصباح در پايان اظهار داشت: توکل به خدا و توسل به اهل‌بيت عليهم‌السلام در هر کاري زمينه پيروزي را فراهم مي‌کند، جامعه ما در مواجهه با فتنه 88 واکسينه شد، اما بايد مواظب باشيم دوباره در دام شياطين نيافتيم.

+ نوشته شده در  شنبه ششم اسفند ۱۳۹۰ساعت 15:15  توسط عبدالله  | 

انتخابات در «ايران جديد»، جشن مردم سالاري است. مردمي كه قرن ها سركوب شده و بهره اي از حاكميت ملي نداشتند، انقلاب اسلامي 57 را با اراده خود نقش زدند تا از آن پس آقا و نوكر خود باشند. بدين ترتيب 22 بهمن، سر فصل «حاكميت ملي» در ايران و ضمانت سالانه «جشن مردم سالاري» شد. اگر به طور متوسط، سالانه يك انتخابات در ايران برگزار شد، مردم روشن ضمير ما هر سال در نقطه طلايي 22بهمن و با جوش و خروش تمام به «خيابان» آمدند و خون تازه در رگ هاي مردم سالاري ديني جاري كردند. يعني كه «ميزبان» و «ميهمان» اين جشن بزرگ يكي بيش نيست؛ مردم.
در طول اين سال ها، جشن مردم سالاري ما غالبا در معرض چالش ها و تهديدها و فشارها بود و با همه اين چالش ها، سنت جشن انتخابات به عنوان «بهار ايران» قضا نشد و فراموش نگرديد. درست مثل همين امسال كه جبهه اي چند سر از خارج و داخل خيز برداشتند تا به موازات جنگ رواني و ترور و تحريم اقتصادي، جشن ملت ما را در 22 بهمن و 12 اسفند به هم بزنند و نگذارند اين آيين پويا و پرنشاط برپا شود. اما اين تك سنگين، با پاتك كوبنده مردم در 22 بهمن به هزيمت گراييد. بزم با رزم معمولا يكجا جمع نمي شود اما اين هنر شگفت مردم ماست كه هم براي عزت و سيادت و استقلال خود رزم كنند و هم سر خوان بزم اين سيادت بنشينند. هم پيروزي ها را جشن بگيرند و هم به پاسداشت جشن حاكميت خود، رزمنده باشند. البته شماري در اين ميان رزمنده ترند. همواره جامه رزم به تن دارند و كمتر در بزم ملي ديده مي شوند. براي آنها همين قدر كه جشن هاي ملي را تمهيد كنند، پاسدار امنيت و مصونيت كشور باشند و شادماني و نشاط مردم خود را - مثلا در فصلي مانند انتخابات- ببينند، شيريني جشن را دارد. اين گروه، نخبگان اجتماعي و سياسي و فرهنگي هستند كه شب و روز ندارند براي مرزباني سياست كشور. و البته كه مرزداري و مرزباني، اقتضائات و آدابي فراتر از نخبگي و سياست ورزي هاي معمول دارد.
جمعه 14 بهمن 1390 هنوز حدود يك ماه تا انتخابات باقي مانده بود كه مقتداي امت در آن نمازجمعه شورانگيز، ضمن مرور نقاط قوت انقلاب فرمودند «مهم ترين نقطه قوت ما در اين 32سال عبارت است از غلبه بر چالش ها؛ اين خيلي مهم است. ما يك ملتي نبوديم كه سرمان را پايين بيندازيم، راهمان را برويم، كسي با ما كاري نداشته باشد. نه، از روز اول، قدرت هاي مجهز جهاني، مسلطين جهاني با ما كار داشتند؛ بناي بر اذيت گذاشتند، بناي بر مانع تراشي گذاشتند. عليه ما جنگ تحميل كردند، صدام را به جان ما انداختند، تروريست آوردند، تحريم كردند. ما تا امروز بر همه اين چالش ها غلبه پيدا كرده ايم. يعني هيچ كدام از اين چالش ها نتوانسته است ملت ما و انقلاب ما را پشيمان كند، به زانو دربياورد. ما بحمدالله راهمان را با قامت استوار ادامه داده ايم... ما در مقابل دشمني ها مضطرب نمي شويم، نگران نمي شويم، دغدغه پيدا نمي كنيم، بنيه نظام و بنيه كشور، بنيه مستحكمي است». 8 روز بعد، در حالي كه دشمن آتش تهيه سنگيني ريخته بود تا «بزم-رزم» 22 بهمن را از رونق بيندازد، ملتي دم غنيمت شمار و زمان شناس، تصويري از حضور ساختند كه قاب شكن شد. تا روزنامه صهيونيستي- هاآرتص- با حيرت و تحسين بنويسد «تحريم ها هيچ تاثيري بر ايران ندارد و فقط ايرانيان را متحدتر مي كند. انقلاب ايران 33 ساله شد. مردم ايران روز پيروزي انقلاب را در حالي جشن گرفتند و به حمايت از نظام خود به خيابان ها آمدند كه شب گذشته، تهران سرماي 3 درجه زيرصفر را تجربه كرده بود. ايراني ها در مقابل تحريم ها و تهديدها هيچ ترسي به دل راه نداده اند».
اين نيز هنر شگفت مردم ماست كه با برگزاري جشن در سرماي 3 درجه زير صفر، جواب دندان شكن به هجمه انبوه دشمن بدهند. وقتي ورق برگشت و جنگ مغلوبه شد، فقط نتانياهو نبود كه به اعضاي كابينه خود گفت «درباره تهديد نظامي عليه ايراني وراجي و گزافه گويي نكنند و اسرائيل را در خط مقدم مقابله با ايران قرار ندهند» بلكه اكنون به گزارش راديو اسرائيل «پرزيدنت شيمون پرز در سفر به ايالات متحده به پرزيدنت اوباما خواهد گفت كه تهديدهاي اسرائيل عليه تاسيسات اتمي ايران بيهوده است و نبايد به چنين اقدامي دست زد». كجاي دنيا با 3-2 ساعت عرض اندام يك ملت، اين چنين ورق هاي تهديد برگشته است؟ اين مي شود هنرنمايي در آوردگاه به غايت پيچيده جنگ نرم. جشن 22 بهمن امسال نيز با اين وصف، مينياتوري چشم نواز و مسحوركننده از بصيرت ملت ما شد؛ تابلويي ريزبفت از روح جمعي و اراده ملي با «تار» بزم و «پود» رزم! آيا مي توان به زيبايي چنين تابلو و تصويري شهادت نداد؟!
به فاصله 20 روز، از 22 بهمن جشن ديگري در پيش است، جشن مردم سالاري زير نگاه بدخواهان و بددلان. ميهمان و ميزبان يكي است. آنها كه ولي نعمت اين ضيافت و ميزبان اين جشنند، كمترين توقع را دارند هر چند كه اين بزرگواري ميزبان (ملت)، مسئوليت رقباي انتخاباتي و منتخبان را دو چندان سنگين مي كند. در اين جشن، مسئوليت مرزداري و مرزباني اصالتا متوجه نخبگان عرصه سياست و رسانه و خطابه است تا جشن مردم سالاري را بزم خصوصي خود نپندارند و بر اين پندار، در تار منيت هاي خود نتنند. مرزداري و مرزباني و پاسداري و امانتداري، اصالتا با فريفتگي دنيا و مال جمع نمي شود. حضرت سيدالساجدين و زين العابدين عليه السلام در دعا براي مرزداران فرمود كه «و انس ه م عند لقائهم العدوّ ذكر دنيا هم الخدّاعه الغرور و امح عن قلوبهم خطرات المال الفتون واجعل الجنه نصب اعين ه م. ياد دنياي خدعه گر فريبنده را به هنگام ملاقات دشمن، از ذهن آنها ببر و زرق و برق گمراه كننده مال را از دلهاي آنان محو كن و بهشت را نصب العين آنها قرار ده»! (دعاي 72 صحيفه سجاديه).
رزمندگي و پاسداري مرزهاي امنيت از شبيخون دشمن ذاتا با غنيمت طلبي و سهم خواهي و منازعه در تعارض است. تا دست و پاي پاسداران تنگه در «كوه عينين» از ديدن غنايم سست نشده بود، دورنماي جنگ احد براي جبهه اسلام چيزي جز پيروزي نمي نمود اما آن هنگام كه خواهش ها، چشم تنگه داران را از پشت سر برداشت و به زرق و برق غنيمت انداخت، ماموريت خطير به فراموشي سپرده شد و تنگه براي شبيخون دشمن گشوده ماند. «خداوند وعده خود را درباره پيروزي شما بر دشمن تحقق بخشيد آن هنگام كه دشمنان را به اذن پروردگار به هلاكت مي رسانديد. حتي اذا فشلتم و تنازعتم في الامر... تا اينكه سست شديد و (بر سر رها كردن سنگرها) در كار خود به نزاع با يكديگر پرداختيد و نافرماني كرديد بعد از آن كه خداوند آنچه (از پيروزي) درست داشتيد به شما نشان داد. بعضي از شما خواهان دنيا بودند و بعضي خواهان آخرت؛ بنابراين خداوند شما را از دشمنان منصرف ساخت (و پيروزي شما به شكست منتهي شد) تا شما را آزمايش كند...» (آيه 251 سوره آل عمران). اين گونه از دل يك پيروزي، چالشي سهمگين سر برآورد و جان گرامي سرداران و شجاعاني چون جناب حمزه عموي بزرگوار پيامبر(ص)، لگدكوب غنيمت طلباني شدند كه عنان و افسار خويش از كف داده بودند و بارقه غنيمت، چشم بصيرت آنان را كور ساخته بود.
هيجان هاي سياسي معمولا چاشني انتخابات است. اين هيجان ها- اگرچه نه در شأن نخبگان و سياست گران- قابل اغماض است تا آنجا كه مظهر نيرنگ زدگي و فريب خوردگي نباشد. مظاهري از اين دست، قلب مردم خوب ما و بدنه اجتماعي اصولگرا را رنج مي دهد؛ از جانب هر طيف و جبهه و نامزدي كه مي خواهد باشد. اگر سياست گران هيجان زده درباره اين قصور معفو باشند كه نيستند، نخبگان و بدنه اجتماعي به طريق اولي بايد مراقب باشند به تعاملات منجر به منازعه و فشلي رسميت نبخشند. «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم» (آيه 64 سوره انفال). انتظار از دلسوزان كشور و ملت به ويژه نخبگان اجتماعي آن است كه بتوانند افق بعد از ايستگاه انتخابات را هم رصد كنند و براي آينده- آميزه فرصت ها و چالش هاي پيش رو- بيانديشند.
اگر سازمان منهزم فتنه در بده بستان عملياتي با جبهه خارجي، تاكتيك «موتور روشن با چراغ خاموش» را برگزيد، به اين گزينه رسيده بود كه ولو در ظاهر نبايد در عرصه انتخابات آفتابي شود تا شايد فرصت اجراي استراتژي «تعميق شكاف» ميان طيف هاي گوناگون جبهه اصولگرايي فراهم آيد. مسئوليت متقابل چيست؟ ميدان را خالي از دشمن نديدن و انسجام و اتحاد جبهه را با همه نقد و نظرها پاس داشتن. مردم در اين باره كم نگذاشتند و با درايت به ميدان آمدند و حالا نوبت نخبگان است. در حلقه جنگ رواني به غايت پيچيده خصم نبايد افتاد. فضيلت و مصلحت بزرگتر، همين اتحاد و همدلي است. دور شدن از موضع ابهام و اتهام به سمت صداقت و صراحت به اين اتحاد كمك مي كند؛ همچنان كه اغماض از برخي كم گذاشتن ها، اگر در حوزه اصول و اولويت ها نباشد. البته در اين ميان حساب غلّ و غش و خيانت جداست. «و من يغلل يات بما غلّ يوم القيامه ... هركس خيانت كند، روز قيامت با همان خيانت خود مي آيد، سپس به هركس آنچه را فراهم كرده مي دهند و بر آنها ستم نخواهد رفت» (آل عمران، آيه 161)
قرن ها به سياهي و تباهي و نكبت گذشت تا آفتاب عزت و سيادت در ايران دميد. حالا خيلي ها با نگراني و اميد چشم به ايران دوخته اند. سرنوشت تاريخ را به دست ما سپرده اند تا ريل آن را به سوي كرامت و سعادت انسان بگردانيم.
روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد
حاليا چشم جهاني نگران من و توست.

+ نوشته شده در  شنبه ششم اسفند ۱۳۹۰ساعت 14:19  توسط عبدالله  | 
ما ایستاده ایم تا آخر کنار همین آقا که چفیه را از خود جدا نمیکند

ما ایستاده ایم تا روزی که مولایمان بیاید و انشالله در کنار او

تو خسته شده ای چفیه ات تحویل بده بعد تعظیم کن

آخر جنگ آن بنده خدا به امام گفت اوضاع بحرانی است وجام زهر تعارف کرد...

خاتمی هم می گفت اوضاع بحرانی است مجلس ششم هم گفتند اوضاع بحرانی است

راست می گفتند اوضاعشان بد بحرانی بود وچفیه ها را خیلی وقت بود تحویل داده بودند

تو هم خوب می دانی کسی با چفیه تعظیم نخواهد کرد

تو می گویی اوضاع بحرانی است، مثل شعب ابی طالب اما مرد خدا که چفیه دارد می گوید اوضاع ما مثل بدر و خیبر است.

راستی چفیه ات را بده مشتری زیاد دارد، جوانان بحرین، مصر، لیبی و ... چفیه می خواهند.

اگر عوض نشده باشی خسته ای اما فکر می کردم بعد از یازده روز خانه نشینی خستگیت بر طرف شده باشد ...

شاید چفیه ات را گم کرده باشی؛ اشکال ندارد بیا بهشت زهرا آنجا چفیه توزیع می کنند اما به همه کس نمی دهند مخصوصا" به کسانی که تعظیم کرده باشند

این مرد که چفیه را از خود جدا نمی کند طبق قانون اساسی حزب الله، نائب امام زمان است

آری او چفیه دارد و به هیچ کس باج نمی دهد

آری او چفیه دارد وجلوی هر انحرافی را خواهد گرفت

اما تو آزادی چفیه ات را بده مثل خیلی های دیگر وبعد تعظیم کن ...

یمنی ها، لبنانی ها، بحرینی ها، چفیه می خواهند یک دانه هم یک دانه است چفیه ات را تحویل بده و بعد تعظیم کن تو خوب میدانی با چفیه نمی شود تعظیم کرد.

اما ما ایستاده ایم کنار همین آقا که چفیه اش را از خود جدا نمی کند.
+ نوشته شده در  جمعه پنجم اسفند ۱۳۹۰ساعت 9:58  توسط عبدالله  |