سلام خدمت دوستان خوبم
با توجه به اینکه در جلسه دوشنبه عصر مقرر شد که جلسات سیر مطالعاتی شنبه شب ها ساعت ۲۱برگزار شود باتوجه به اینکه این هفته توفیق پابوسی آقا علی بن موسی الرضا(ع)نصیب اینجانب ومجموعه شده است لذا ضمن دعا برای تمام دوستان خوبم با نبود اینجانب جلسه به قوت خود به صورت هم اندیشی باقی است در ضمن قرار شد دوستان پیرامون بحث عوام وخواص وبازپروری داستانهایی از کتب داستان راستان استاد برای جلسه شنبه شب آماده کنند به امید خداوند متعال نائب الزیاره دوستان خواهم بود
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۲ساعت 20:23  توسط عبدالله
|
تا در را باز كردم، اوه... چه شكلی!داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه!گفتم: چطور با یك دختر به این زیبایی تو در یك اتاق هستی. . ادامه مطلب
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۱ساعت 11:34  توسط عبدالله
|
۱- مي گفتند علي(ع) سخت گير است و راست مي گفتند، علي سخت گير بود. اما اين، فقط نيمي از واقعيت بود و اين واقعيت نيمه ديگري هم داشت كه ناگفته مي گذاشتند و مي گذشتند. علي به چه كساني سخت مي گرفت؟! آن كودك يتيم را كه بر پشت خود مي نشاند و به دست و زانو راه مي رفت تا غم بي پدري از دل او بزدايد. وقتي مي شنيد كه حراميان، خلخال از پاي آن دخترك مسيحي ربوده اند، چهره به آتش سوزان تنور نزديك مي كرد و مي فرمود؛ اگر كسي از اين غصه بميرد بر او ملامتي نيست. شب هنگام كيسه نان و خرما به دوش مي كشيد و پنهان از چشم اين و آن در كوچه هاي تاريك مي خزيد تا هيچ تهي دستي سرگرسنه بر بالين نگذارد. در نخستين روزهاي بعد از خلافت ظاهري، تعدادي از خواص آلوده به چرب و شيرين نزد علي(ع) آمده و او را ملامت كردند كه چرا بيت المال را به تساوي تقسيم مي كند؟! و به اشراف و خواص، سهم بيشتري نمي دهد؟! و حضرت خروشيده و گفته بود؛ آيا از من مي خواهيد با ستم كردن در حق مردمي كه بر آنها حكومت دارم، در پي پيروزي باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به اين ظلم نمي آلايم. اگر اين اموال متعلق به خود من هم بود، همه را يكسان در ميان مردم تقسيم مي كردم، چه رسد به آن كه، اين اموال، مال خدا و بيت المال است. و...به قول جرج جرداق نويسنده مسيحي كتاب «صوت العداله الانسانيه»، اين همه كه از فضايل و مردم دوستي علي(ع) آمده است- و همين اندازه نيز بيرون از اندازه و شمار است- فقط اندكي از بسيارها و قطره اي از اقيانوس بي كران علي است. جرداق در توضيح اين نظر خود به واقعيت تلخي اشاره كرده و مي گويد؛ بسياري از فضيلت هاي علي(ع) را دشمنانش به كينه و دوستانش به تقيه، ناگفته گذاشته و گذشته اند.
علي سخت گير بود. راست مي گفتند ولي نمي گفتند كه علي بر چه كساني سخت مي گيرد؟ علي سخت گير بود، اما نه با مردم، بلكه از يكسو با كارگزاران حكومت كه وظيفه آنان را خدمت به خلق خدا مي دانست و مي فرمود؛ آنها، يا برادران شما هستند در دين و يا برابر با شما در خلقت. و از ديگر سو به خواص آلوده، صاحبان ثروت هاي نامشروع، مفت خورها، زورگويان و همه كساني كه از اين قماش بودند، سخت مي گرفت. همين طيف از آلودگان و زياده خواهان بودند كه از سخت گيري مولاي مظلوم ما در هراس بودند و اضطراب خود از عدالت علي را به حساب نگراني مردم! مي نوشتند. ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ساعت 12:47  توسط عبدالله
|
تبيان نوشت:
آیت الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی در کتاب گران سنگ مکیال المکارم خلاصه آثار و فواید و ویژگیهایی را که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، بیان میکند و ما هم به جهت این که کتاب مکیال المکارم به امر مطاع ولی عصر علیه السلام نوشته شده و کتابی مبارک و پر خیر است، مطالب آن را ذیلا نقل میکنیم.
دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر میشود:
1 - اطاعت از امر مولایش کرده است، که فرمودهاند: و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.
2 - این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها می شود.
3 - اظهار محبت قلبی است.
4 - نشانه انتظار است.
5- زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم السلام است.
6 - مایه ناراحتی شیطان لعین است.
7 - اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است (که اداء حق هر صاحب حقی واجب ترین امور است.)
9 - تعظیم خداوند و دین خداوند است.
10 - حضرت صاحب الزمان علیه السلام در حق دعا کننده دعا می کند.
11 - شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.
12 - شفاعت پیامبر ان شاء الله شامل حال او می شود.
13 - این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست.
14 - مایه استجابت دعا می شود.
15 - اداء اجر رسالت است.
16 - مایه دفع بلاست.
17 - سبب وسعت روزی است ان شاء الله.
18 - باعث آمرزش گناهان می شود.
19 - دعا کننده مشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود.
20 - در زمان ظهور آن حضرت به دنیا رجعت می کند.
21 - از برادران پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود.
22 - فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع خواهد شد.
23 - سبب پیروزی از پیغمبر و امامان - صلوات الله علیهم اجمعین - می شود.
24 - وفای به عهد و پیمان الهی است.
25 - آثار نیکی به والدین برای دعا کننده فرج حاصل می گردد.
26- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.
27 - سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد.
28 - دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ان شاء الله.
29 - موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.
30 - به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.
31 - هدایت می شود به نور قرآن مجید.
32 - نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.
33 - به ثواب طلب علم نائل می شود ان شاء الله.
34 - از عقوبت های اخروی ان شاء الله در امان می ماند.
35 - در هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.
36 - این دعای برای فرج، اجابت دعوت خدا و رسول صلی الله علیه و آله است.
37 - با امیرالمومنین علیه السلام محشور و در درجه آن حضرت خواهد بود.
38 - محبوب ترین افراد نزد خداوند می گردد.
39 - عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می شود.
40 - ان شاء الله از اهل بهشت خواهد بود.
41 - دعای پیامبر صلی الله علیه و آله شامل حالش می گردد.
42 -کردارهای بد او به کردارهای خوب تبدیل می شود.
43 - خداوند در عبادت او را تایید فرماید.
44 - ان شاء الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.
45 - ثواب کمک به مظلوم را دارد.
46 - ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.
47 - پاداش خونخواهی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را دارد.
48 - شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را می یابد.
49 - نور او برای دیگران نیز [در روز قیامت] درخشان می گردد.
50 - هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.
51 - دعای امیرالمومنین علیه السلام روز قیامت شاملش می شود.
52 - بی حساب داخل بهشت می شود.
53 - از تشنگی قیامت در امان می ماند.
54 - در بهشت جاودان خواهد بود.
55 - مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.
56 - روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.
57 - خداوند عز و جل از خدمتکاران بهشت نصیبش می فرماید.
58 - در سایه گسترده خداوند قرار می گیرد و رحمت بر او نازل می شود مادامی که مشغول آن دعا باشد.
59 - پاداش نصیحت مومن را دارد.
60 - مجلسی که در آن برای حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه - دعا شود، محل حضور فرشتگان گردد.
61 - دعا کننده مورد مباهات خداوند قرار می گیرد.
62- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.
63 - از نیکان مردم محسوب می گردد.
64 - این دعا اطاعت از اولیای امر است که خداوند اطاعتشان را واجب کرده است.
65 - مایه خرسندی خدای عز و جل می شود.
66 - مایه خشنودی پیامبر می گردد.
67 - این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
68 - دعاگوی فرج حضرتش از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت دهد ان شاء الله تعالی.
69 - حساب او آسان می گردد.
70 - این دعا برای او در عالم برزخ انیس و مونس مهربانی خواهد بود.
71 - بهترین اعمال است.
72 - باعث دوری غم ها می شود.
73 - دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور است.
74 - فرشتگان درباره دعا کننده دعا می کنند.
75 - دعای حضرت سیدالساجدین علیه السلام - که نکات و فواید متعددی دارد - شامل حالش می شود.
76 - این دعا تمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است.
77 - چنگ زدن به ریسمان الهی است.
78 - سبب کامل شدن ایمان است.
79 - مانند ثواب همه بندگان به او می رسد.
80 - این دعا برای فرج از تعظیم شعائر خداوند است.
81 - گوینده این دعا ثواب کسی را دارد که با پیامبر صلی الله علیه و آله شهید شده باشد.
82- ثواب کسی دارد که در زیر پرچم حضرت قائم شهید شده باشد.
83 - ثواب احسان به حضرت صاحب الزمان علیه السلام را دارد.
84 - دعا ثواب گرامی داشتن عالم را دارد.
85 - پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.
86 - دعا کننده در میان گروه ائمه اطهار علیهم السلام محشور می شود.
87 - درجات او در بهشت بالا می رود.
88 - از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.
89 - در روز قیامت به بالاترین درجات شهدا نائل می گردد.
90 - به شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها رستگار می گردد.
+ نوشته شده در یکشنبه دوم تیر ۱۳۹۲ساعت 20:23  توسط عبدالله
|
سالروز شهادت یا رحلت حضرت فاطمه معصومه (س) است. این بانوی با کرامت از مقام بالایی برخوردار بوده تا جایی که تنها از ایشان به عنوان کریمه یاد شده است و سه امام بزرگوار درباره شأن و مرتبه کریمه اهل بیت (س) سخن گفتهاند. دهم ربیع الثانی مقام شفاعت یکی از مقامهای حضرت معصومه (س) است. حضرت معصومه(س)، در بین بانوان با عظمت اسلام بعد از وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا (س)، تنها بانویی است که از امام معصوم برایشان زیارتنامه صادر شده است. حضرت معصومه (س) با آمدن به ایران و شهر قم، برکات و کرامات سرشاری را با خود آوردند که این کرامات هم چنان ادامه دارد. گزارشهای بسیاری از برطرف شدن گرفتاریها، مشکلات و برآورده شدن حوائج متوسلین به حضرت معصومه (س) رسیده که نشان از الطاف و کرامات بیاندازه این بانوی با عظمت دارد. ادامه مطلب
+ نوشته شده در جمعه چهارم اسفند ۱۳۹۱ساعت 18:58  توسط عبدالله
|
معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسانهاست، اعتقاد به بشارتهای پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه میتواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتیهاست و از جنبه اجتماعی باعث همدلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان میشود، کارکرد وسیع و عمیق آموزههای مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان میدهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسشهای بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آنها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست. ادامه مطلب
+ نوشته شده در جمعه چهارم اسفند ۱۳۹۱ساعت 18:49  توسط عبدالله
|
.
ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۱ساعت 14:17  توسط عبدالله
|
آدم ها ممكن است به حسب اختيار و آزادي، خاكستري زندگي كنند اما خاكستري نمي مانند؛ خواص و شهرگان و چهرگان و صاحبان نفوذ هم. فراز و نشيب دارند اما در همين بالا و پايين شدنشان، عاقبت سعادتمندانه يا آميخته با شقاوت خويش را رقم مي زنند. آدم ها به دست خويش ساخته مي شوند. در آغاز مجال مانور بسياري دارند اما هرچه ديوار شخصيت خويش را بالاتر مي آورند، امكان رفت و آمد و ترددشان ميان جبهه حق و باطل كمتر مي شود. حربن يزيد رياحي اگر در لحظات آخر از عمق سپاه يزيد به پيشاني سپاه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) برگشت، به خاطر پاكي گوهر و ادبي بود كه با آن پرورش يافته بود؛ اگرنه احتمال فراوان هست كه انسان بي پروا تبديل به عمربن سعد ابي وقاص يا شمربن ذي الجوشن و شبث بن ربعي شود. البته گزينه صفر و صد هم هست، معاويه و يزيد و عمروعاص شدن يا در زمره كساني درآمدن كه درباره شان گفته شد عاش سعيداً و مات سعيداً. اما اغلب آدم ها در مرز باريك سعادت و شقاوت، و حق و باطل، نوسان دارند. بي دليل نبود كه از سوي اولياي الهي مامور شديم در ماه مبارك رمضان هر شب «اعوذ بجلال وجهك الكريم...» بگوييم و در دهه آخر اين ماه از پروردگار مسئلت كنيم «... أن تجعل اسمي في هذه الليله في السعداء و روحي مع الشهداء و احساني في علّيين و اسائتي مغفوره و ان تهب لي يقيناً تباشر به قلبي و ايماناً يذهب الشكّ عنّي...». ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ساعت 11:43  توسط عبدالله
|
گرسنگي كه در عربي جوع گفته مي شود، حالتي در انسان است كه شخص احساس مي كند نيازمند غذا و خوراك است. اين حالت، واكنش طبيعي بدن به فقدان مواد تأمين كننده سوخت و انرژي و كاهش عناصر مغذي در خون است. البته گاهي به خالي بودن معده از غذا نيز گرسنگي گفته مي شود كه يك معناي ساده از گرسنگي است. ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 14:3  توسط عبدالله
|
آنچه در پي مي آيد گفتاري است پيرامون شاخصه هاي ورود به ماه رمضان و روش شناخت روزه داري حقيقي و تخلق به اخلاق الهي به عنوان ثمره ماه روزه. ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 14:2  توسط عبدالله
|
داستان كربلائي كاظم را شايد شنيده ايد. پيكر پاك ايشان در قبرستان نو در قم مدفون است. ايشان يك پيرمرد كشاورز با لباس ساده روستايي و كلاه نمدي بود، كربلايي كاظم كاملاً بي سواد بود تا جايي كه اسم خود را نمي توانست بنويسد، با اين حال با لطف و عنايت خدا و به خاطر اخلاصي كه داشت به يكباره حافظ كل قرآن شد. به گونه اي كه اگر هر آيه از قرآن را با خصوصيات آن از ايشان مي پرسيدي پاسخ مي داد. حتي نقطه هاي آيات و خواص آيات را نيز مي دانست. مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري (رض) كه ما نيز افتخار شاگردي ايشان را داشتيم، مي فرمودند: من خودم كتاب جواهر را در برابر كربلايي كاظم گذاشتم. گفتم اينجا چيزي از قرآن مي بيني؟ چند سطر را دست گذاشت و گفت اينها قرآن است. درست بر روي آيات دست مي گذاشت. گفتم از كجا مي فهمي؟ اين سطرها با ديگر سطرها چه فرقي دارد؟ گفت اينها نور دارد. من از نور آنها مي فهمم كه آيات قرآن است. حضرت آيت الله خزعلي نيز نقل مي كنند شخصي براي كربلايي كاظم بر روي كاغذ، دو تا «واو»؛ نوشت؛ يك «واو» را به نيت عادي و يك «واو» را به نيت قرآن. وقتي هر دو «واو» را به او نشان دادند، به «واو» قرآني اشاره كرد و گفت: اين نور دارد. اگر چشم من و شما اين نورها و اين امور را نمي بيند نبايد بگوييم اين امور واقعيت ندارد و نيست. خيلي امور هست كه ما نمي بينيم. اي كاش مقداري چشمانمان باز مي شد: «فانها لاتعمي الابصار»(حج/46)؛ وقتي كه مي گويند به قرآن بي وضو دست نزنيد، اين فقط براي اين نيست كه به قرآن احترام بگذاريم و به آن اهميت بدهيم بلكه براي آن است كه وقتي كلمات و آيات به قصد قرآن نوشته شد قداست و نورانيت پيدا مي كند. اين نورانيت از كجا مي آيد؟ آيا شعاعي از آن نور اصلي كه عندالله است به آن مي تابد؟ چرا چشم يك انسان اين نور را مي بيند و چشم ديگران نمي بيند؟ پاسخ هيچ كدام از اينها را نمي دانيم. ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 13:58  توسط عبدالله
|
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۱ساعت 12:14  توسط عبدالله
|
مراقب اطرافيانت باش!
اميرالمومنين علي(ع) خطاب به مالك اشتر فرماندار مصر: همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن(1)، و به گونه اي با آنان رفتار كن كه قراردادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع، يا زراعت مشترك كه هزينه هاي آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند.
+ نوشته شده در یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۱ساعت 13:11  توسط عبدالله
|
بزرگترين مشكل انسان كه او را از خدا دور مي كند و نمي گذارد به خدا نزديك شود و او را از عاليترين مقام قرب الهي محروم مي سازد اين است كه به خدا مي گويد: «من يكي، تو هم يكي!»؛ اينجا انسان براي خود استقلال قائل مي شود. «من دلم مي خواهد! تو با اينكه خدا هستي! اما هر چه مي گويي، بگو. من نيز دلم اينگونه مي گويد.»؛ اين را باور نمي كند كه او خودش، دلش، فكرش و اراده اش همه و همه براي خداست. او چيزي از خودش ندارد. فهمي كه دارد، شعوري كه دارد، زباني كه دارد، اراده اي كه دارد، محبتي كه دارد، بغضي كه دارد، اينها هيچ كدام ارث پدر و مادر انسان نيست. خدا به او عطا كرده است. ما از خودمان چه داشتيم: «هل اتي علي الانسان حين من الدهر لم يكن شيئاً مدكورا» (انسان/1)؛ مگر نبود روزي كه ما هيچ نبوديم. تا آنجايي كه مي دانيم، يك قطره آب گنديده بوديم، پيش از آن حتي همين هويت را نيز نداشتيم. عموماً ما به ابتكارات، خلاقيت ها و اختراعات، كشف معارف عقلي، حسي، تجربي و علمي خود مي باليم و مي نازيم. آيا اين امور از عهده يك قطره آب گنديده برمي آيد؟ همه اينها را خدا به ما عنايت فرموده است. سخني را كه همين الان مي گويم: حرف اول را كه گفتم، اگر خدا قدرت ادامه اش را ندهد، حرف دوم را نمي توانم بگويم. اگر خدا اجازه ندهد عمر تمام مي شود. حتي در نفسي كه مي كشيم اگر اراده او نباشد، بازدمش به دست ما نيست. ما چه از خودمان داريم جز جهل؟ «بناهم بنيه علي الجهل» (بحار/3/15)؛ خيال مي كنيم كه موجود مستقلي هستيم و اراده اي داريم. به تعبير امروزي، بر خدا حقي داريم. انسان مدرن فراتر از اين مي گويد: «ما در برابر خدا حقي داريم. خدا نبايد حقمان را پايمال كند. بايد حقمان را از او بگيريم». همه مشكلات بشر از همينجاست. راه حل آن نيز اين است كه بفهميم بنده ايم. اين مشكل براي جنيان نيز هست.
+ نوشته شده در یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۱ساعت 13:8  توسط عبدالله
|
والحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
«روی عن علی(علیهالسلام) قال: مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِمِ» مرور مباحث گذشته بحث ما در گذشته راجع به تربیت بود و اینکه اگر انسان بخواهد مربّی شود و دیگری را تربیت کند، یعنی روش گفتاری و رفتاری به او بدهد، باید خودش مربّا به این تربیت باشد. به این مناسبت گفتیم که بحث تربیت در تمام ابعاد وجودی مطرح است؛ هم در عقل، هم قلب و هم نفس تربیت مخصوص بهخود را دارند و حتّی این مسأله دربارۀ جوارح و اعضا هم هست. ولی آنچه که در آثار خودمان مصبّ قرار گرفته، نفس است. البتّه چیزهای دیگر هم هست، امّا آنچه که خیلی مورد نظر است، نفس است؛ نفس به معنای شهوت، غضب و وهم. انسان باید اینها را مؤدّب به آداب الهی کند. من در باب وهم قبلاً بحث کردم و روش تأدیب وهم را گفتم. روش تأدیب شهوت و غضب امّا شهوت و غضب؛ در باب شهوت و غضب عرض کردم که ما هم در آیات و هم روایات به تعبیرات مختلف داریم که باید این قوا کنترل شود. تعابیر مختلف است؛ هم تعبیر هوای نفس هست، هم شهوت. در روایات هم بسیار است که من نمیخواهم وارد آن شوم. آخرین جلسه بحث هم رسیدیم به همین مسأله که راجع به روایات بود. من به عنوان نمونه روایتی را میخوانم و میخواهم بحثم را ادامه دهم. در روایتی از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «مَنْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ فِی إِصْلَاحِهَا سَعِدَ»؛ اگر کسی کوشش کند که نفس خودش را اصلاح کند، سعادتمند میشود. اصلاح نفس یعنی تربیت، تأدیب و مؤدّب کردن نفس به آداب الهی. حضرت در روایت دیگری میفرمایند: «مَنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ فِی لَذَّاتِهَا شَقِیَ»؛ امّا اگر کسی نفسش را یعنی شهوت و غضبش را در لذّات رها کند، نفسش را به شقاوت میکشد. ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنجشنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 12:59  توسط عبدالله
|
ابوذر غفاري روزي به حضور رسول خدا (ص) آمد. جبرئيل به صورت دحيه كلبي در محضر پيامبر(ص) بود و با آن حضرت خلوت كرده بود. وقتي كه ابوذر آن دو را ديد، بازگشت و گفت وگوي آنان را قطع ننمود، جبرئيل به پيامبر (ص) گفت: اي محمد! اين ابوذر بود، كه از اينجا عبور كرد و برما سلام نكرد. اگر بر ما سلام مي كرد، جواب سلام او را مي داديم، اي محمد! اين اباذر دعايي را مي خواند كه نزد اهل آسمان، معروف مي باشد، آنگاه كه من به آسمان رفتم آن دعا را از او بپرس!
+ نوشته شده در جمعه پنجم اسفند ۱۳۹۰ساعت 10:3  توسط عبدالله
|
آیا فضایل و رذایل ـ كه مسائل مورد نظر در اخلاق اند ـ فطری انسان است یا این كه تابع افكار اجتماعی و فردی و خیر و مصلحت اجتماعی و فردی هست؟
پاسخ به سؤال فوق، نسبت به دیدی كه می توان از انسان داشت، متفاوت است. اگر انسان را از حقیقت ثابت برخوردار ندانیم و تمام تحوّلات حاصل در وجودش را تابع عوامل خارجی بدانیم، نتیجه حاصل از چنین دیدی این خواهد بود كه فضایل و رذایل، تابع شرایط موجود است، و سخن گفتن از فطری یا غیر فطری بودن اخلاق، بی اثر و پوچ خواهد بود. امّا اگر انسان را دارای حقیقت ثابت بدانیم و آنچه در او ظهور فعلی می یابد عبارت از قوا و استعدادها، غرایز و فطرتهای نهفته در او باشد، نتیجه حاصل از این دیدگاه این است كه انسان می تواند برخوردار از ابزار ادراكی ای باشد كه شخص حق و باطل و خوب و بد باشد فضایل و رذایلی كه در پرتو اختیار و اراده، ظهور فعلی پیدا می كنند. بر اساس این بینش، هرگز عوامل خارجی و اجتماعی، چیزی را در انسان ایجاد نمی كنند، بلكه احیاناً زمینه شكوفایی آنها را فراهم می آورند. بینش ما درباره انسان این است كه او از حقیقت مجرّد و ثابتی برخوردار می باشد كه در جای خودش به اثبات رسیده است. آن حقیقت ثابت از دیدگاه قرآن،«روح الهی» است كه در انسان دمیده شده است. «فإذا سَوَّیْتُهُ و نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی ...»[1](آن گاه كه او را به خلقت كامل آراستم و از روح خود در او دمیدم...) فضایل و رذایل به این حقیقت ثابت الهام شده است. «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فألهَمَها فُجُورَها و تَقْویها»[2](سوگند به نفس و به كسی كه او را تعدیل كرد(و نیكو بیافرید) و شرّ و بدی، و تقوا و خوبی را به او الهام فرمود.) طبق بیان قرآن، همان گونه كه ا نسان دارای فطرت و توحیدی است و از طریق آن، به وجود خدای بزرگ ـ كه دارای جمیع صفات زیباست ـ پی می برد. از راه فطرت نیز به فضایل و رذایل آشنا می گردد؛ و می یابد كه فضیلت، تقوای نفس؛ و رذیلت، فجور نفس است. عقل نیز این بیان قرآن را تأیید و ثابت می كند، و مسأله حُسن و قبح عقلی بیانگر آن است كه عقل به درك حُسن فضایل و قبح رذایل نایل می شود و به تبیین اخلاق نظری می پردازد. اخلاق نظری بدان معناست كه اراده و اختیار انسان، نقشی در حسن و قبح صفات فضیلت و رذیلت ندارد. این كه چه صفاتی خوب است چه صفاتی بد، از قلمرو اختیار و اراده ما خارج است. اراده ما محور خوب و بد نیست؛ بلكه حسن و قبح دارای ملاك عقلی و فطری است. این كه عدالت و احسان خوب است و ظلم و بخل در انفاق، بد است؛ از جمله این صفات است. آنچه در قلمرو اختیار و اراده قرار می گیرد، مربوط به اخلاق عملی است ـ كه دین و عقل عملی بیانگر آن می باشند ـ عمل مسأله ای مشخّص در مسیر حصول تهذیب نفس از جمله اخلاق عملی است. البتّه مُشخّص نوع اخلاق عملی، اخلاق نظری ـ به عنوان زیر بنای اخلاق عملی ـ است. معنای فطری بودن فضایل و رذایل این نیست كه مصادیق آنها را بدون تعلیم و تربیت و وجود معلّم درك كنیم و محتاج به ارسال رسل نباشیم؛ اگر چنین بود، هیچ كس و هیچ قوم و اجتماعی در مصادیق و فضایل و رذایل، اختلافی نمی داشت. هر انسانی، حسن عدالت و قبح ظلم را درك می كند و در آن اختلافی ندارد؛ ولی در مصادیق عدالت و ظلم، آرا و نظرها مختلف است. لذا مسائل بیان شده در دین، مصادیق فضیلت و رذیلت هستند؛ كه ملاك آنها حُسن و قبح عقلی است. زیرا عقل، نخست اعتماد به دین را ثابت می كند آن گاه می گوید. اوامر دینی ـ كه بیان كننده فضیلت اند ـ برگشت به عدالت و كمال انسانی دارد. و نواهی ـ كه بیان كننده رذیلت اند ـ برگشت به ظلم و نقص در انسانیت می كنند. به عبارت دیگر، می گوییم: فضایل و رذایل از آن جهت فطری اند كه انسان، به لحاظ مرتبه عالی وجودی اش، طالب كمال انسانی بوده و صفات مبعود را جستجو می كند؛ و به لحاظ مرتبه دانی وجودی اش، در طلب مادّیت و مُلك و در پی صفات پست حیوانی می باشند. بنابراین، آنچه از صفات و اعمال، مناسب مرتبه انسانی باشد، فضیلت و آنچه صرفاً در جهت رشد صفات حیوانی باشد ـ به نحوی كه با بُعد والای انسانی منافات داشته باشد ـ رذیلت محسوب می شود. از دیدگاه عقل، صفات انسانی حُسن، و صفات حیوانی صرف، نوعاً برای انسان، قبح و زشت است. [1] .سوره ص، آیه72. [2] . سوره شمس، آیه7و8.
+ نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند ۱۳۹۰ساعت 1:33  توسط عبدالله
|
+ نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند ۱۳۹۰ساعت 1:25  توسط عبدالله
|
یكى از مقدماتى كه در علم احكام باید مورد توجه قرار گیرد «مفاهیم و اصطلاحات احكام» است. بدین جهتبرخى مفاهیم و اصطلاحات مهم و مورد ابتلاى احكام را بر طبق حروف الفبا آوردهایم تا ما را در فهم و فراگیرى و آموزش آن یارى دهد.
+ نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند ۱۳۹۰ساعت 1:14  توسط عبدالله
|
|