منتها مهم اين است كه اين تقوا در اينجا به چه معنايي است. آيا اين تقوا به معني دورشدن از گناهان است؟ از يك جهت بله اما فراتر از اين است؛ چون عرض كرديم، ماه مبارك رمضان كه ضيافت الله مي باشد و خدا ما را به اين مهماني دعوت مي كند، آن كسي ورود به مهماني پيدا مي كند كه از قبل آمادگي اش را داشته باشد.
لباس تقوا، حصن حصين
رجب المرجب شست و شوي گناهان است. آمادگي قبلي اين است كه انسان در ماه رجب از گناه دور شود. پس تقواي اوليه در رجب المرجب است. بنا نيست تازه ما با ماه مبارك رمضان از گناه بيرون بياييم. درماه مبارك رمضان به ضيافت الله؛ مهماني پروردگار عالم ورود پيدا مي كنيم.
رجب المرجب شست و شوي گناهان، شعبان المعظم، پوشيدن لباس تقوا و انسان در ماه مبارك رمضان به ضيافت الله ورود پيدا مي كند.
مثل آن كسي كه به او كارت دعوت مخصوص مي دهند و او را به يك مهماني خصوصي دعوت مي كنند. آن كسي كه مي خواهد به اين مهماني ورود پيدا كند، صددرصد اول شست و شو مي كند، بعد لباس نو، لباس درخور شأن آن مجلس مي پوشد و وارد آن مجلس مي شود؛ چون به يك مهماني خصوصي دعوت شده و در آن مهماني، بزرگاني هستند. حتي سعي مي كند خود را معطر كند، ژوليده و كثيف نمي رود، منظم، مرتب، بدن را شست وشو داده، بوي عرق را از بدن زدوده و با آمادگي وارد مجلس مي شود.
رجب المرجب شست وشوي گناهان بود. پس اين كه اولياء خدا حسب روايات شريفه بيان مي كنند اولين تقوا يعني دوري جستن از گناه، درماه رجب المرجب محقق شده است، اگر بناست در ضيافت الله وارد شده باشيم.
تازه بايد لباس تقوا هم پوشيده باشيم؛ يعني ديگر از اين جا به بعد از گناه بدمان بيايد، دوري جستن از گناه داشته باشيم. تا حالا مذنب بوديم، شست و شوي اين گناهان را در ماه رجب المرجب انجام داديم. چقدر در ماه رجب المرجب استغفار سفارش شده است، آن هم به انواع مختلف كه انسان خودش را از همه گناهان شست و شو كند؟ حالا در شعبان المعظم لباس تقوا مي پوشد، يعني اين لباس، حصن حصيني است كه ديگر اجازه نمي دهد وارد گناه شود، بلكه برعكس؛ وقتي اين لباس را پوشيد، خودش متنفر از گناه مي شود.
مثل آن كسي كه مكانيك است، اگر لباس نو پوشيد و مي خواهد به عروسي برود، خودش هم مراقبت مي كند كه نكند روغني به او بريزد. ديگر وارد محل كار نمي شود. محل كار، لباس مخصوص داشت، اينجا آن لباس نو، آن لباس مهماني، اجازه نمي دهد او وارد شود. خود اين لباس حصن حصيني شد براي اين كه او وارد آن كارگاه و مغازه مكانيكي اش نشود.
پس گناه شسته شد، لباس تقوا پوشيد، ديگر گناه نمي كند، حالا دعوتنامه كتبي «كتب عليكم الصيام» براي اين ماه صيام به او مي دهند و ورود پيدا مي كند، «كما كتب علي الذين من قبلكم». ولي عجيب است، مي فرمايد: همه اينها براي اين است كه شايد به تقوا برسيد «لعلكم تتقون».
اگر لباس تقوا را پوشيديم، پس اين «لعلكم تتقون» چيست؟! دوري جستن از گناه، مرحله تقواي اوليه است؛ آن لباس تقواي شعبانيه، آن انس با قيام در شبش، آن ليالي و نهارش كه در اين صلوات شعبانيه بيان شد يا آن مناجات شعبانيه كه پر از معارف است، با صيامي كه چقدر در ماه شعبان تأكيد شده كه حسب روايات شريفه حتي اگر كسي از دست بدهد، چقدر ثواب هاي عظيمي را از دست مي دهد. پس با اين شعبان المعظم هم عادت كرديم به اينكه ديگر از گناه بدمان بيايد، لباس تقوا بپوشيم و از گناه دوري بجوييم، اما اين «لعلكم تتقون» در ماه مبارك رمضان چيست؟ اين چه حالي به انسان مي دهد؟ اين تقوا يعني چه؟
آن تقواي اوليه بود، اما آن تقواي دوم اين است كه ديگر از اينجا كه به بعد نه تنها انسان به سمت گناه نمي رود بلكه تنفر از گناه پيدا مي كند. وقتي در ضيافت الله، در آن مهماني ورود پيدا كردي، وقتي طعامي مافوق همه طعام ها به تو دادند، ديگر از اين طعام هاي دنيوي خوشت نمي آيد.
اين دهان بستي، دهاني باز شد
تا خورنده لقمه هاي راز شد
لب فرو بند از طعام و از شراب
سوي خوان آسماني كن شتاب
وقتي انسان به آن ضيافت الله، آن سفره الهي و آن خوان كرم ورود پيدا كرد و طعام هاي آن را ديد، ديگر نه تنها از لقمه حرام و شبهه ناك بدش مي آيد، بلكه حتي لقمه حلال را هم رعايت مي كند. اصلاً دارند به ما ياد مي دهند، نه اين كه از لقمه حرام دوري كنيم يا نزديك لقمه شبهه ناك نشويم، بلكه لقمه حلال را هم آرام آرام ترك كنيم.
دو شاخصه سنجش ورود به ماه مبارك
آيت الله حاج شيخ محمدتقي بروجردي استاد اخلاق و مفسر قرآن علامه حاج ميرزا علي اصغر صفار هرندي- او كه بخارايي ها، نيك نژادها، اندرز گوها و هرندي ها را تربيت كرد و همه آن شهداي عظيم الشأن شاگردان اين مرد الهي بودند- مثال بسيار زيبايي را فرمود.
نزديك ماه مبارك رمضان بود ، به مناسبتي، ظهري خدمت آن مرد الهي رسيدم.د رحياط، نزديك قبر استاد عظيم الشأنشان، عارف بزرگوار، آيت الله محمدتقي بروجردي كه در همان مسجد شهيد هرندي هستند، ايستاده بودند. با ايشان صحبت مي كرديم، گفتم: حالم خوش نيست. امسال ماه شعبان المعظم حقيقتاً احساس مي كنم بهره نبردم و احساس مي كنم هر شبش كه مي گذشت خسران بود، افسوسم بيشتر شده، مي ترسم با اين حال وارد ماه مبارك رمضان شوم.
ايشان لبخندي زدند و فرمودند: من سالي از سال ها همين حال شما را داشتم. به اين مرد الهي و بزرگوار- اشاره به قبر حاج شيخ محمدتقي بروجردي كردند- گفتم: آقا! امسال ماه شعبان من اين طور است، هر چه مي گذرد، شب هايش روزهايش، احساس خسران مي كنم.
مرحوم بروجردي فرمودند: آقاجان! ظاهراً پروردگار عالم تو را براي ماه مبارك رمضان آماده كرده است و اين ماه رمضان امسال براي تو گوارا خواهد بود. مرحوم صفار هرندي فرمودند: اتفاقاً بعد از آن همين حال هم شد.
فرمايش ايشان كه تمام شد، بلافاصله به ذهنم آمد، گفتم: خصوصياتش چيست كه بفهميم؟
فرمودند: اتفاقاً من هم سؤال كردم آقا خصوصياتش چيست، ايشان فرمودند: شما خودت مي رسي.
گفتم: شما هم مي خواهيد بگوييد ما خودمان مي رسيم؟ فرمودند: نه، حالا براي شما مي گويم. خصوصيتش اين است: در ماه مبارك رمضان هر روز كه مي گذرد، موقعي كه دم افطار مي شود، يك فرح خاصي براي شماست كه با اين كه گرسنگي و تشنگي در روزهاي بلند تابستان بر شما غالب مي شود، دوست نداري روز تمام شود. در سحرها هم؛ همان سحرهاي اول وقتي مي بيني سحر دوم است، سحر سوم است، هنوز چيزي از ماه مبارك نگذشته، اما احساس مي كني واي! ماه مبارك رمضان دارد تمام مي شود.
فرمودند: اين دو خصوصيت نشانه اين است كه تو را براي ماه مبارك رمضان مي خواهند. در ماه مبارك تو را به اين دو خصوصيت مبتلا مي كنند. دوست نداري روز تمام شود. تشنگي غلبه پيدا كرده، دهانت خشك شده، دوست داري جرعه آبي بنوشي اما دوست نداري اين حال از بين برود. مدام دوست داري اين روز طولاني تر، اين گرسنگي بيشتر شده و يك فرح بيشتر و شادماني عجيبي در تو به وجود مي آيد. موقعي هم كه سحرگاهان مي شود، تا مي بيني من امروز بايد دومين روز ماه مبارك را وارد شوم، يك حالت نگراني كه ماه مبارك دارد مي رود، به تو دست مي دهد.
متخلق شدن به اخلاق الهي، راه ورود به ماه مبارك رمضان
بعد فرمودند: حاج شيخ- منظورشان آيت الله حاج شيخ محمد تقي بروجرودي بود- فرمودند: مي داني انسان چه زماني به اين حال مي رسد؟ موقعي كه به اخلاق الهي متخلق گردد. معلوم مي شود اخلاق با ماه مبارك رمضان گره خورده است.
بعد فرمودند: تقوايي كه قرآن اشاره مي كند اولش همين است، ديگر حتي از خوردن بدت مي آيد، دوست داري طولاني شود.
بعد تمثيل زدند، فرمودند: ايشان (حاج شيخ محمدتقي بروجردي) فرمودند: ببين آقا موقعي كه اذان صبح مي شود، پروردگار عالم نمي گويد دست از حرام بكش، نمي گويد دست از شبهه بكش، مي گويد: دست از حلالي كه به دست آوردي بكش. اين لقمه حلالي را كه به تعبير عاميانه با عرق جبين به دست آوردي، نخور. در ماه مبارك رمضان، با گفتن اذان صبح، حلال، حرام مي شود، نه حرام، حرام باشد، حرام كه حرام بود. نه شبهه ناك حرام باشد، بلكه حلال، حرام مي شود!فرمودند: اين تقواي ثانويه است كه ديگر دوست داري به حلال هم دست نزني.
يعني چه انسان دوست ندارد به حلال دست بزند؟! خود قرآن فرموده: «كلوا من طيبات ما رزقناكم»(بقره/57)، خود پروردگار عالم فرموده: «قل من حرم زينه الله التي أخرج لعباده» (اعراف/ 32)، پس اين چيست؟! آيا مي خواهيد زهد بيجا را ترويج كنيد؟ خير، من و شما نمي فهميم. اينجاست كه من و شما بايد دستمان را بالا بياوريم، تسليم شويم و بگوييم نمي فهميم. اولياء مي فهمند كه يعني چه انسان از حلال دست بكشد و ديگر حلال را هم طلب نكند.
مي دانيد مثل اين چيست؟ حضرت آيت الله فاضل لنكراني مي فرمودند: شهدا با نفس مطمئنه خودشان يا هر آن كس كه نفس مطمئنه است، فقط در «جنتي» وارد مي شوند- در قرآن چند بار جنات است، چند بار رضوان است اما يك بار «جنتي» آمده است: «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي» (فجر/ 03)- و ديگر در آنجا به خوردن و حورالعين مشغول نيستند، فقط فكرشان خداست.
من و شما مي گوييم: بهشت مي رويم، حسب روايات ميوه ها در دستمان است، جوي هاي عسل، جوي هاي شيرهاي چنين و چنان و...، همه اش در فكر شكم هستيم. ما اهل دليم آنها هم اهل دل هستند اما آن اهل دلي كه با خدا هستند!
از اهل دل تا اهل دل
آنها از اين دل گذشتند، به دل ديگري رسيدند اما ما به اين دل وابسته ايم. حتي بهشت را هم براي اين دلمان مي خواهيم، براي خورد و خوراك. ماه مبارك رمضان به ما مي گويد: نخور كه به آن تقوا برسي. چه چيز را نخورم، حرام را؟ نه، حلال را نخور. اذان شد، ديگر آن لقمه اي را كه به تعبيري به واسطه عرق جبين به دست آوردي، نخور. كسي تو را نمي بيند، مي تواني بروي و تنها بخوري اما يك چيزي بين تو و خداست، گفت: نخور، چشم. حالا اذان ديگر شد، بخور، چشم. اين اطاعت است- يادمان نرود كد هميشگي ما اين است: اطاعت و ادب، دو بال پرواز هستند- مطيعيم، تا گفت نخور، نمي خورم، مي گويم: چشم نخوردم اما قربانت بروم، چرا حلال را نخورم؟ خودت حلال كردي!
خودت فرمودي: «كلوا من طيبات ما رزقناكم» مي فرمايد: چون مي خواهم يادت بدهم كه بايد من را بخواهي، حتي حلالم را هم رها كني.
پس تقواي ثانويه تنفر از گناه بود. تقواي ثالثه الهيه كه انسان را متصل مي كند اين است كه انسان ديگر حلال را هم نخواهد. تمرين كند براي نخواستن ها. «لعلكم تتقون» شما در اين ماه مبارك رمضان دعوت شديد كه شايد به آنجا برسيد كه ديگر از اينها به بعد هيچ چيز را نخواهيد و فقط خودش را بخواهيد.
اين تمرين است، تمرين اينكه من مي بينم، اما نمي خورم، اما اين به اين معنا نيست كه مع الاسف آن موقع كه غروب شد جبران مافات كنم! آن وقت نفهميدم يعني چه. اين به اين معنا نيست كه اگر من نخوردم سحر زياد بخورم. يا حتي بعضي مواقع مع الاسف اين طور مي شود كه مي گويد: الحمدلله امروز خوب بود، گرسنه ام نشد! نفهميدم؛ اتفاقاً بنا بود گرسنه ام بشود. مي گويد: امروز خيلي سخت نگذشت، الحمدلله تشنه مان نشد. نفهميد؛ اتفاقاً بايد تشنگي باشد.
نمي گويم انسان همين طوري برود بي خود و بي جهت وسط حياط و خيابان و كوچه بايستد، سرش آفتاب بخورد، منظور اين نيست. منظور اين است كه اتفاقاً انسان آن تشنگي را بفهمد. در روايات فرمودند: درك تشنگي رمضان يعني اينكه تشنگي قيامت را درك كني، بفهمي فرداي قيامت تشنگي است. نه اينكه انسان تصور كند بايد بخورد، بلكه بايد بفهمد كه اين ماه مبارك رمضان اينطور است كه بايد شيطان را به زنجير بكشي و بگويي: ببين من حلال را نمي خورم، چه فكر كردي، ديگر مي تواني من را به حرام بكشي؟! تقوا يعني اين.
راه سنجش روزه داري حقيقي
اگر بعد از ماه مبارك رمضان مي خواهيد بفهميد در اين ماه وارد شده بوديد يا نه، صيامتان، صيام حقيقي و حتي نزديك به حقيقت بوده يا نه، راهش اين است كه ديگر نزديك به شبهه نشويد، نه نزديك به حرام.
ما نمي فهميم «لعلكم تتقون» يعني چه. آيا به اين معناست كه ديگر گناهكار نمي شوي؟! عجبا! اين را كه قبلا در ماه رجب المرجب شست وشوي گناه داشتيم، اين را كه قبل شعبان المعظم لباس تقوا پوشيديم.
اتفاقا براي همين اولياء تقسيم بندي كردند، گفتند: يك صيام، صيام عام است. صيام عام يعني اين كه ديگر من و شما بعد از ماه مبارك رمضان گناه نكنيم.
دردآور است! آيت الله مولوي قندهاري مي فرمودند: اگر لطفش نباشد- كه معمولا آنها كريمند و لطف دارند- اكثر اهل صيام، صيام عام را هم ندارند. بايد ببينيم آيا بعد از ماه مبارك رمضان از گناه بدمان مي آيد يا نه؟ تازه مي گويند اين صيام عام است. اگر بدمان مي آمد كه ديگر گناه نمي كرديم. اگر بدمان مي آمد كه ديگر دنبال لقمه شبهه ناك و حرام نمي رفتيم. اگر بدمان مي آمد ديگر گوشمان به غيبت، تهمت و...، گوش نمي سپرد. اگر بدمان مي آمد ديگر زبانمان به غيبت و تهمت و بدبيني و... باز نمي شد. اگر بدمان مي آمد، اين گوش به موسيقي ها، و ترانه هاي مبتذل گوش نمي داد. اين چشم به گناه، به عكس ها به آن چيزهاي... نگاه نمي كرد. در خلوتي، تو هستي و خداي خودت اما داري چه مي بيني؟ اين ماهواره ها چه دارند به تو نشان مي دهند؟ اين اينترنت دارد چه به تو نشان مي دهد؟ اگر اهل صيام بوديم، ديگر مراقبه مي كرديم، نه اينكه حالا يك بار بگذار ببينم چيست، بعد حذفش كنم. اصلا نصف بار هم نمي گذاشتي ببيني. ايشان مي فرمايند: صيام عام هم نيست. حالا لطف خداست به عنوان يك تكليفي كه انجام داديم، بپذيرد.براي همين وقتي پيامبر اعظم(ص) آن خطبه شريف را مي خواند، مولي الموالي(ع) بلند مي شوند، مي پرسند: افضل اعمال در ماه مبارك رمضان چيست؟ مي فرمايند: «الورع عن محارم الله عز و جل».(1) اگر اين طور شديم، اصل تنفر از حرام در ما به وجود مي آيد.
آيت الله حاج شيخ محمدتقي بروجردي به آن مرد اخلاق و مفسر قرآن، حاج ميرزا علي اصغر هرندي فرموده بودند: مي داني اينها كي به اين مقام مي رسند؟ وقتي متخلق به اخلاق الله گردند.
يك مواقعي مي گوييم دير شده، اما خدا لطف دارد، ان شاءالله خودش جبار است، جبران مي كند اما اگر حقيقتش را بخواهيد، ما از شوال المكرم، ماه رمضان كه تمام شد، بايد يك دوره قرنطينه داشته باشيم، قرنطينه روحي، قرنطينه جسمي، چشمم را كنترل كنم، زبانم را كنترل كنم، گوشم را كنترل كنم تا شايد ماه مبارك سال آينده را يك مقداري درك كنم چه شده است.
ميرزا علي اصغر هرندي فرمودند: اتفاقا من اين حال را پيدا كردم، شب چهارم بود، وارد مي شديم، آقا (منظور آيت الله حاج شيخ محمدتقي بروجردي است) تفسير داشتند، گفتند: چه حالي هستي؟ گفتم: مثل اين كه دارم...، گفتند: هنيئا لك.
اين حال كه انسان شب سوم، چهارم احساس كند دارد ماه مي رود. همان چيزي است كه زين العابدين(ع) بيان فرمودند. ناله مي زدند. هنوز ماه مبارك تمام نشده اما از پانزدهم به بعد دعاي وداع را مي خواندند؛ اي ماهي كه هنوز نيامده اي، مي خواهي بروي!
دعاي بزرگان براي درك ماه مبارك
هنوز نرفته اما آنها مي فهمند يعني چه. يك سال انتظار مي كشند اين ماه بيايد. هيچ موقع براي طول عمر دعا نمي كردند، رجب المرجب مي شود، مي گويند: خدا! حالا كه جان ما را نگرفتي، عاجزانه از تو درخواست مي كنيم توفيق مرحمت كني، ماه مبارك رمضان را درك كنيم.
من اين را ديده بودم، مثل يك تصوير جلوي ذهن من است، بزرگاني مثل خود آيت الله مولوي قندهاري، آيت الله مرعشي نجفي، آيت الله بهاءالديني اين گونه بيان مي كردند. آيت الله مشكيني هم در رجب المرجب يكي از دعاهايش اين بود. با آن لحن خاص و شيرين خودش عزوجل را خطاب مي كرد، مي گفت: كرم كردي، لطف كردي تا به حال نگه داشتي، به آن كساني كه دوستشان داري، به امام زمانمان، به آقاجانمان ما را نگه دار ماه مبارك رمضان را درك كنيم. ملاكشان هم درك بود. ملاك اين نبود كه فقط در ماه مبارك رمضان ورود پيدا كنيم، يك روزه ظاهري بگيريم. ما خيلي از اين بزرگان را ديديم كه اين طور مي گفتند. اين همه انتظار كشيدند، حالا كه رسيدند، مي گويند: خدايا! جان ما را نگير، مي خواهيم به ماهي كه اين حالت و اين صفا را دارد، برسيم كه به ضيافت الله برسند.
باز شدن تمامي درهاي آسمان
خاتم رسل، محمد مصطفي(ص) فرمودند: «ان ابواب السماء تفتح في اول ليله من شهر رمضان ولا تغلق الي آخر ليله منه» (2) همان شب اول ماه مبارك رمضان، پروردگار عالم تمام ابواب آسمان را باز مي كند.
ذيل همين روايت، ابوالعرفا بيان فرمودند: شب جمعه ابواب آسمان باز است ولي نه همه آنها، اكثرش، اما ماه مبارك رمضان تمام ابواب «ان ابواب السماء» همه، در شب اول ماه گشوده مي گردد و ديگر هم بسته نمي شود. ابواب آسمان منظور آن هفت آسماني است كه آن حالات را دارد كه فرمودند: در هر بابي هزار باب است. همه اين درب ها باز مي شوند.
يكي از اولياء خدا اواخر عمرشان براي من فرمودند: آيت الله اديب يك شب به ما نشان داد كه ابواب آسمان باز مي شود، يك چيز عجيبي بود. من بعد از ديدن مست بودم، نمي دانستم. والله راه منزل را گم كردم يك موقع ديدم من جاي ديگر هستم، اصلا فقط دارم همين طوري مي روم!
آن قدر چيزهاي عجيبي هست كه ما نمي فهميم. بالاخره آنها مي بينند. چشمي كه گناه بين نيست، امام زمان بين است. چشمي كه گناه بين نيست، ابواب آسمان را مي بيند، اين فتوح را مي بيند. چشمي كه گناه نكند، همه اينها را مي شود ببيند. ما نمي فهميم، تعجب مي كنيم.
اگر من و شما سيصد سال پيش بوديم، آن زمان مي گفتند: پاره هاي آهن به هم وصل مي شود، انسان ها در آن مي نشينند و بالا مي روند، مي خنديديم، مي گفتيم: اين آقا زيادي مطالعه كرده، سيم ها روي هم افتاده. مگر ممكن است؟! جاذبه زمين يك پركاه را مي گيرد، اين آقا مي گويد: پاره هاي آهن به هم وصل مي شود و بعد در آسمان مي رود؟! چه دارد مي گويد؟! ولي امروز معما حل شده.
همين ابوالعرفا معمولا حرف نمي زدند و سرشان پايين بود. من آقا را ديده بودم، گاهي هم عبا را تا مي كردند، زير بغل مي گرفتند و راه مي رفتند، سر هم هميشه زير بود. جالب است، بعضي از اين كساني را كه مي شناختند، همين طور كه سرشان پايين بود و به ذكر مشغول بودند، مي گفتند: سلام آقاي فلاني! معلوم بود كه مي بيند. همه هم مي دانستند كه آقا اين طور است. ديگران هم يك موقع هايي سلام مي كردند، ايشان جواب مي داد، اما مشغول به ذكر بود، اصلا كاري به اطراف نداشت. وقتي تازه در ايران براي كلانتري هاي آن موقع بي سيم آمده بود، آقا ديده بودند كه اين صدا مي دهد، سوال كرده بودند: اين چيست؟ گفتند: آقا! به اين بي سيم مي گويند، يك چيزي است كه اينها با هم حرف مي زنند. آقا بيان فرموده بودند: عجب! چندي ديگر اينها كوچك هايش هم مي آيد، مردم هم دارند. گفتند: نه آقا! اين بي سيم است، مال اين هاست. نمي شود كوچك هايش بيايد. گفتند: نه، به نظرم كوچك هايش هم مي آيد، مردم هم دارند. گفتند: آقا پيرمرد است، يك آدم حوزوي، چه مي فهمد الكترونيك چيست و... حالا آقا كه نمي فهمد، بگذار بگوييم بله، چه كار كنيم آقا به اين گير داده. گفتيم: بله آقا، شايد همين طور است. نفهميدند كه ايشان مي دانست موبايل مي آيد و كوچك آن دست همه هست.
مردان خدا اين طور هستند، مي بينند، ما نمي فهميم. ما چه مي فهميم كه اين ابواب آسمان باز مي شود، هر دري هزار در، غوغا، محشر، بعد آسمان دوم مي رود و...! چه مي فهميم؟! ما داستان مي شنويم. از يك جهت هم حق با ماست، چون نمي فهميم.
آن وقت از اين ابواب چه مي ريزد؟ در اين ضيافت الله، اين مهماني پروردگار عالم، اول چيزي كه به انسان مرحمت مي كنند علم است يك چيزي شبيه علم لدني، بل علم لدني. منتها نسبي است. علم هم درجات دارد. همانطور كه ايمان درجات دارد و نسبي است، آن هم براساس آن تقواي اوليه و بعد تقواي ثانويه كه ديگر تنفر از گناه دارد، «لعلكم تتقون» و به آن ضيافت الله ورود پيدا كند، نسبي است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحارالأنوار، ج: 24، ص: 091، باب: 621
2-بحارالانوار، ج: 39، ص: 443، باب: 64
 
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 14:2  توسط عبدالله  |