دیر به کلاس رسیده بودم با اجازه از استاد برروی صندلی نشستم کلاس روانشناسی جناحی بود
انچه فهمیدم این بود که استاد وسط بحث است شیوه استاد اینه که متدهای علمی را با چاشنی مسائل روزمره بیان میکند بحث به جای حساسی رسید استاد گریزی به درد دلهایش زد واز رعایت نکردن ها ....گفت البته بگم خودش هم از جانبازان انقلاب است از ان در صد بالاها درددلی را شروع کرد شاید میخواست بگوید به کجا چنین .......... در سفر علمی به یکی از کشورهای اروپایی بعد از چند روز اقامت دوستان میگفتند چرا گشت وگذاری در کارت نیست همه اش اینجا مانده ای پیشنهادشان را برای رفتن به لب ساحل قبول کردم رفتیم خلوت بود الحمدلله واسه صرف غذا به رستوران رفتیم قبل غذا مشروبات اوردند همه منتظر من بودند که من میخورم یانه من هم با ارامش کامل گفتم که میخورم البته اگر شما کاری کنید که خدا ما را نبیند من را به یاد ایه قران انداخت الم یعلم بان الله یری ایا نمی دانی که خدا تورا میبیند اری دکتر گفت میخورم البته اگر شما کاری کنید که خدا ما را نبیند
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 11:9  توسط عبدالله
|
|