عظمت عيد را؛ خواه عظمت 18 ذي الحجه، يا سرزمين غدير را آن متزمّن و متمكّن تأمين مي كند. اگر متزمّن،حقيقت قرآن بود، شب قدر مي شود خير م ن الف شهر(1)؛ و اگر حقيقت آن متزمّن، ولايت بود، اين روز غدير هم شبيه شب قدر خواهد بود؛ حرمت خاص خود را دارد. همچنين اگر آن متمكّن، قرآن بود، كوه حراء حرمت خاص پيدا مي كند و اگر آن متمكّن، جريان ولايت بود، وادي خم محترم مي شود. عمده آن است كه آن متزمّن و آن متمكّن چه باشد.
اهل بيت (ع)، آيت كبراي الهي
درباره وجود مبارك حضرت امير (ع) بهترين بيان را ذات أقدس له دارد، پيامبر دارد و خود حضرت امير. وجود مبارك حضرت اميردرباره خودش فرمود: ما ل لّه آيه اكبر م نّي(2).خدا نشانه اي بزرگتر از من ندارد؛ نه غير اهل بيت و نه خود اهل بيت. امّا درباره خود اهل بيت از باب سالبه به انتفاع موضوع است، درباره غير اهل بيت سالبه به انتفاع محمول.
امّا درباره خود اهل بيت سالبه به انتفاع موضوع است؛ براي اينكه كثرت نيست مطابق زيارت جامعه، اينها نور واحدند(3). اگر نور واحدند، غيري در كار نيست، كثير نيستند تا بگوئيم حضرت اين بيان را كه فرمود، ديگر امامان معصوم (عليهم السّلام) پس چه حساب دارند ! وقتي اين كثرت به وحدت تبديل شد، مي شود يك نور. گويا حضرت از تريبون ولايت كلّيه سخن مي گويد كه ما ل لّه آيه اكبر م نّي. نسبت به غير آنها هم مشخص است؛ بعضي ها اصلاً آيه نيستند، بعضي ها آيه كبيرند، ولي آيه كبري ب القول المطلق ولايت است. اگر اين حقيقت در غدير متجلّي شد، ما بايد حداكثر بهره را ببريم. بهره هاي گوناگوني كه مال مؤمنين است بايد نصيبشان بشود.
بطلان ادّعاي ابن ابي الحديد در تقدّم مفضول بر فاضل
شما يا بالأخره حوزوي هستيد يا دانشگاهي؛ رسالت شما بيش از ديگران است. يك فضيلت مشتركي همه حوزويان و دانشگاهيان با توده مردم دارند كه اگر فرصت شد آن فضيلت مشترك را عرض مي كنيم. امّا يك وظيفه خاصي به عهده كساني است كه بار امانت علم را مي كشند و آن اين است كه غالب ماها با شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد آشنائيم و گاهي هم با تجليل و تكريم، از او و شرحش ياد مي كنيم كه خودش گفت: من فكر نمي كردم كمتر از 14 سال شرح نهج البلاغه به پايان برسد، ولي خدا را شاكرم كه در ظرف 10 سال به پايان رسيد و اين جمله اي كه در آغاز شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد آمده، اين را هم يك وصف كمال تلقّي مي كنيم؛ كه او در آغاز اين كتاب گفت: الحمد لله الّذ ي قدّم المفضول علي الفاض ل ل مصل حه رآها (4) و مانند آن. او قبول كرده است كه وجود مبارك علي بن أبيطالب فاضل است و ديگران مفضول، يا او أفضل است و ديگران فاضل و اين را يك نقطه قوّت تلقّي مي كنيم !
در حالي كه در پشت پرده اين تعبير، بسياري از مسائل سياسي نهفته است. بايد به جناب ابن ابي الحديد گفت: سخن از فاضل و مفضول نيست، سخن از أفضل و فاضل نيست، سخن از حق و باطل است !! شما آمديد اين حقيقت اساسي را كتمان كرديد، يك؛ بعد به خدا نسبت داديد، دو. بايد گفت: اين حقيقت را عريان مطرح كنيد، يك؛ به سقيفه ا سناد بدهيد، دو. اين چهار مطلب است ! آن، يك چيز ديگري بود، شما پرده پوشي كرديد؛ به كسي ديگر نسبت داشت، شما به ديگري ا سناد داديد، اين مجازها ا سنادات مجاز است بلكه غلط است اين اسنادها، نه مجاز !
امّا تفصيل اين امور اربعه؛ آيا سخن از اين است كه هر دو درباره خلافت سهيم بودند و حق داشتند؛ يكي ب ه بود، يكي بهتر؛ يا يكي غاصب بود، ديگري امير؟!! سخن از فاضل و مفضول نيست، سخن از حق و باطل است، سخن از صدق و كذب، سخن از خير و شرّ، سخن از زشت و زيبا، سخن از سعادت و شقاوت، سخن از امانت و غصب است؛ نه از فاضل و مفضول! اينچنين نيست كه بازده سقيفه مفضول باشد و بازده غدير فاضل كه در يك فرض شركت كنند. يكي غصب است، يكي امانت؛ يكي حق است، ديگري باطل.
آمدند اين حق و باطل را، خير و شرّ را، صدق و كذب را، جهنّم و بهشت را به صورت فاضل و مفضول در آوردند! در پشت اين پرده چون كاري كردند كه غدير شده فاضل و سقيفه شده مفضول؛ غدير شده أفضل و سقيفه شده فاضل؛ كاري كردند كه رويشان بشود اين كار را به خدا ا سناد بدهند، بگويند: الحمد لله الّذ ي قدّم المفضول علي الفاض ل.
خير؛ ب الصّراحه بگوئيد: سخن از غصب است و امانت؛ و ب الصّراحه فاعل اين فعل را، مبتداي اين خبر را هم مشخص كنيد، بگوئيد: سقيفه اين كار را كرد، نه الله ! چون او سبّوح و قدّوس است: كلّ ذل ك كان سيّ ئه ع ند ربّ ك مكروها (5). خداي سبحان از همان آيه 21 و 22 سوره مباركه اسراء تا آيه 39، بسياري از مسائل اعتقادي، اخلاقي، فقهي، حقوقي را مطرح مي كند؛ بعد مي فرمايد: همه اينها پيش خدا زشت است: كلّ ذل ك كان سيّ ئه ع ند ربّ ك مكروها. مگر سيّئه را مي شود به خدا ا سناد داد؟ مگر غصب را مي شود به خدا ا سناد داد؟
وظيفه حوزه و دانشگاه نسبت به غدير
بنابراين اين چهار كار را حوزه و دانشگاه بايد به عهده بگيرد. يعني تحليل كند غدير حق است و سقيفه باطل. ثابت كند غدير كار الهي است و سقيفه كار افراد عادي و همه اينها را مي شود عاقلانه، عالمانه، حكيمانه و با حفظ وحدت انجام داد. از دير زمان مرحوم شيخ مفيد، مرحوم صدوق، مرحوم كليني، بزرگان ديگر اين معارف را نقل كردند، تنشي هم بين اهل ما و برادران سنّت ايجاد نكردند. مي شود در يك كشوري دوستانه به سر برد يا در كشورهاي ديگر دوستانه به سر برد ولي حرف هاي عميق علمي را ارائه كرد. برادر اسلامي يكديگر بودن، منافي تحقيق نيست، موجب تنش هم نيست؛ نه مزاحم تحقيق است، نه موجب تنش.
لكن بايد بدانيم اينچنين نيست كه جناب ابن ابي الحديد دست به قلم ببرد، اين چهار تا كار را انجام بدهد و كسي نفهمد ! خير؛ كار سقيفه را با غدير اشتباه نكنيد و كار الهي همان كار غدير است كه ذات مقدّس رسول گرامي (ص) صريحاً مأمور شد از طرف ذات أقدس له كه اگر نگوئي علي وليّ الله است، مثل آن است كه نگوئي محمّد رسول الله است !
اينكه فرمود: وان لم تفعل فما بلّغت ر سالته (6)، معناي آيه اين نيست كه وا ن لم تفعل، يعني اگر اين جمله را تبليغ نكني، رسالت خدا را درباره ولايت مطرح نكردي؛ اينكه مي شود اتحاد مقدّم و تالي! و اين با فصاحت و بلاغت سازگار نيست، با كلام حكيم سازگار نيست ! و ا ن لم تبلّ غ و لايه علي بن أبيطالب، اين مقدّم؛ لم تبلّ غ و لايته، اين تالي؛ اين اتحاد مقدّم و تالي كه از ساحت قدس قرآن دور است. وا ن لم تفعل ا ي لم تبلّ غ و لايه عليّ لم تفعل ا ي لم تبلّ غ ر سالته المطلق ه، كه اين معنا دارد؛پس اگر وجود مبارك حضرت نگفته باشد أنا رسول الله، (معاذ الله) خلاف كرده! اگر نگفته باشد علي وليّ الله هم همين طور است؛ ما هم همين طوريم. بنابراين سرّ اينكه غدير از اكبر اعياد ماست، براي اين است كه آيت كبري را ذات أقدس له به ما ارائه كرده است. اين مطلبي است كه وظيفه همه حوزويان و دانشگاهيان، آنهائي كه در صدد تحقيق اند اين است كه آن را تبيين كنند.
بيانات حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي (دام ظلّه العالي) در ديدار با طلاب، دانشجويان مشهد و اقشار مختلف مردم به مناسبت عيد سعيد غدير خم ـ قم ؛ آذر 1387
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) قدر/ 3 (2) بحار الأنوار/ 99/ 140
(3) ر. ك: مفاتيح الجنان/ زيارت جامعه كبيره (4) شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد/ 1/ 3
(5) اسراء/ 38 (6) مائده/ 67
.
+ نوشته شده در شنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۰ساعت 13:52  توسط عبدالله
|